” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

121-خواب یا کتاب؟

ینی الان از این پوزیشن خارج شم دستمو دراز کنم کتابو بردارم ؟

بعد کتابو باز کنم ؟ بعد بخونمش؟ این همه کار با هم ؟

در توان من نیست ! 

ولی بازم هرچی باشه بهتر از اینه که بخوابم ‌


121-روز چهارم‌رژیم غذایی

زنگ زدم به دوستم و تولدشو تبریک گفتم ‌.مرسی از یادآوریتون عزیزانم ‌.

خودمو وزن کردم ۶۶ کیلوگرم بودم . مگه میشه !؟ 

چپ رفتم ، راست رفتم ، اینوری گذاشتم ، اونوری گذاشتم بازم منو ۶۶ نشون میداد !

ینی مگه میگه توی ۳-۴روز سه کیلو کم کرده باشم ؟

شاید از معده و روده م کم کرده .. ولی بهرحال خیلی تعجب آوره.

اصلا نمیتونم باور کنم .. 

واسه امروز سوپ و‌شیر و موز باید بخورم.

سوپ جو درست کردم . یه لیوان شیر و یک عدد مور میل کردم تا الان =))) اگه این رژیم اینقد خفنه شاید بازم بگیرم ‌.

زیاد سختی نداره . فقط روز اول احساس میکردم دارم تلف میشم =))) 

میدونین من ازون دسته آدما هستم که خونواده م آرزوشون بود من برم سر یخچال میوه بردارم . یا سبزیجات بخورم !!

این اتفاقا با این رژیم افتاد . من دو بار سبزیجات آبپز خوردم .

چیزی که در حالت عادی محال بود انجام بدم . 

نکته بعدی اینکه من اصلا آب نمیخوردم . شاید یک لیوان در روز 

اما با این رژیم ،برای اینکه کلیه هام از کار نیوفتن باید ۱۲لیوان آب بخورم حدودا .. 

خلاصه عادتای بد منو که شست و برد =))))


120-اشتباهی

بعله من یه آدم اشتباهی ام. شما درست میفرمایید :)

119-تولد

یادم بندازین فردا زنگ بزنم به رفیق شفیقم و تولدشو تبریک بگم ... من یادم میره ! 

الان دیدم اون یکی دوستم استوری گذاشته و تبریک گفته ، خدا خیرش بده وگرنه یادم میرفت آبروریزی میشد ... باور کنین چیزی به اسم تاریخ و ساعت و اینا برام بی معنیه ! رو همین حساب تاریخ تولد همه رو یادم میره . مثلا میدونم ابجیم ۲۳ مرداد تولدشه .. اما نمیدونم کی ۲۳ ام میشه :|||

حتی من نمیدونم امروز چند شنبه س . . . 

خلاصه اگه فردا یادم بره زنگ بزنم میام اینجا خون بپا میکنم .

حواستون باشه ..


118- سر به دار

من روحیه م خیلی حساس و شکننده س . یه چیزی خوندم به خودم گرفتم  بایدم به خودم میگرفتم‌ . اومدم یکساعت اینجا به صفحه ی وبلاگ زل زدم .

نوشتم پاک کردم ، نوشتم پاک کردم .. 

نوشتم اما پاک نکردم . ارسالشم نکردم . مثل تموم حرفایی که تو دلم هست و هیچ وقت به زبون نیاوردم . . .

اشکام همینجوری داره میریزه . اصن یه حالی ام !

ولش ..