” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

108-آبان ماهی ام

خب‌ جونم بگه براتون که‌ ، امروز همگی‌ گز کردیم‌رفتیم بازار تا شوهر خالم برای خالم طلا بگیره تا موقع زایمانش ، بهش کادو بده.. همونجا بود که به سرم زد النگوهامو بفروشم بجاش دستبند بگیرم . نظرمو به مامان گفتم ، گفت نه ، صبر کن .. و فلان !

ولی‌مگه من‌صبر دارم ؟ من چیزی رو بخوام باید همون موقع داشته باشمش وگرنه تا مدت ها بهش فکر میکنم .

من هیچ علاقه وافری به طلا ندارم و اصلا برام مهم نیست .

ولی از النگوهام خسته شده بودم .

خلاصه اینکه ۵۰۰تومن زدم تو گوش آقا ننم ! 

چون دستبنده گرونتر از النگوهام بود .. خلاصه بسیار خرسندم .

چون دستبندم قشنگه و دوستش دارم . دارم کم کم به طلا علاقه مند میشم :||| . شوهر خالم میگه خدا کنه پسرم آبانی نشه !!!!

چون شما آبانیا خیلی خرجتون بالاست ..

اخه دکتر گفته مرز بین آبان و اذر بچه به دنیا میاد .

خلاصه اینکه تب کردن همه =)))


نظرات 1 + ارسال نظر
فرانک جمعه 20 مرداد 1396 ساعت 01:33 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

تازه وقتی شوهر کنی بیشتر به طلا علاقمند میشی...

برای خالی کردن جیب شوهر هم باشه ، علاقه مند میشم خخخخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد