دیشب یه فیلم دیدم به نام " دختری در قطار " .. تقریبا آخرای فیلم بود که زنِ برای اینکه به دست مردِ کشته نشه شروع کرد به دویدن اما مرده بهش رسید و دست زنه رو کشید .. زنِ هم برگشت و یه چیزی رو توی گلو مرد فرو کرد ... خون فواره زد !
بعد زنِ همون مردِ اومد و اون چیزی که توی گلوی شوهرش بود رو چهار - پنج بار پیچوند .. دقیقا مثه در باز کن ..
وقتی که بعد از ظهری بین خواب و بیداری بودم ، شوهر خاله م با یه پَر کف پامو قلقلک داد که بیدارم کنه . باور کنین دلم میخواست همین کاری که توی فیلم ، زنه با مرده کرد رو باهاش بکنم
میدونین من از مردایی که توی حموم و دستشویی و فلان آواز میخونن متنفرم ! اصن از مردایی که فکر میکنن صدای خوبی دارن متنفرم ..
و همچنین از کسایی که دمپایی دستشویی خیس میکنن .
و همچنین از اونی که وقتی میبینه خرده نون روی زمین ریخته میگه اشکال نداره ثنا فردا جارو میکنه ..
اره !
هیچی بیشتر از یه دمپایی خیس رو اعصاب نیست.
آی نگووو
آخری رو خوب اومدی....
=)))))