” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

....

هیچ وقت نتونستم احساسات اعماق قلبمو بنویسم و share کنم.

خواستم اما نشد .نوشتمُ پاک کردم . نوشتمُ گذاشتم توی لیستِ چرکنویس . نوشتمُ رهاش کردم .. 

درست زمان هایی نوشتمشون که مستاصل بودم . که تنها بودم ..

گرچه من آدم دورم زیاده اما این تنهایی که ازش میگم یه تنهاییِ درونیه ! ینی هرکی نمیتونه تونل بزنه ، واردش بشه... ازم بپرسه چیشده ، برام بگو و من بهش بگم ! امکان نداره به کسی بگم .

هیچ وقت نگفتم .اگه گفتم قطعا به آدمش گفتم .

***

خاطرات اتفاقات عجیبی هستن که مثه عتیقه هایی در اعماق قلبمون خاک میخورن و بعد از مدتها این عتیقه ها رودبرمیداریم ، گردُ خاکشونو پاک میکنیم ، نگاهشون میکنیم ، مرور میکنیم ، اشک میریزیم ، میخندیم و در نهایت دوباره در اعماق قلبمون قرار میدیمشون .



نظرات 3 + ارسال نظر
فرانک چهارشنبه 29 شهریور 1396 ساعت 18:12 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

فکر کنم ادم دهن لقیم من

واااهاااای نه عزیزم اینطور نیییست

محسن ازدنیای دوست داشتنی چهارشنبه 29 شهریور 1396 ساعت 14:57 http://mohsenbak2.blogsky.com/

هومممم ...اولین نفری نیسی که فهمیدی یه حرفایی هست که نمیشه گفت!ولی جزو معدود کسانی هستی که میتونی همینو بگی.

درسته

Leyli چهارشنبه 29 شهریور 1396 ساعت 14:01

ثناجان...
هیچ‌وقت جرئت نکردم به کسی بگم درکش می‌کنم چون فاصله‌ی بین کلماتی که گفته میشه تا چیزایی که باید حس بشه همیشه خیلی زیاده...
ولی می‌تونم حسش کنم...
می‌تونم بگم می‌دونم از چی حرف می‌زنی :))

اره برای دیگران صرفا چیزیه که گفته میشه.کسی حسش نمیکنه.کسی دلسوزی نمیکنه.تازه باید دعا کنیم اونی که دردودلامونو شنیده بعدا برای دیگران تعریفش نکنه.
خوشحالم یه نفر فهمید من چی‌میگم .بغل فراوون =)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد