” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

175

خب من تو راهم ! اون همه لباسی که آورده بودمو ، دارم برمیگردونم که برم بندازم تو ماشین لباسشویی ! ! ما کرمان ماشین لباسشویی نخریدیم هنوز . منم که نمیتونسم اون همه لباسو با دست بشوزم.خلاصه مصیبتی بود.

ساکمم بزرگ و سنگینه دیگه جا نمیشد واقعا ! در عوضش کلی فوش های متعدد از مامانم خوردم بخاطر چمدون سنگینم هارهار

هوا هم عالیه .خدافظ 

نظرات 5 + ارسال نظر
فرانک دوشنبه 3 مهر 1396 ساعت 01:12 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

اگه خوابگهی بندااز تو تشت و پاچه هاتم بده بالا و لگدمالشون کن...
ماشین میخوای چکار؟؟؟!!

نه فرانک بانو !
خوابگاه ک مجبورم .
تو خونه کرمون ماشین لباسشویی نداریم.

فرانک دوشنبه 3 مهر 1396 ساعت 01:11 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

کرمان میری خوابگاه؟

اره راه خونه تا دانشگاه خیلیه .مامان بابامم همیشه کرمان نیستن.در نتیجه میرم خوابگاه

Leyli شنبه 1 مهر 1396 ساعت 19:09 http://silenceofawhisper.blogsky.com

منتظرم :)

عزیزمی.چشم

Leyli شنبه 1 مهر 1396 ساعت 16:06 http://silenceofawhisper.blogsky.com

کم‌کار شدی خانوم...
کجایی؟

اره متاسفانن =(
ولی حتما مینویسم راجب موضوعی

beny20 شنبه 1 مهر 1396 ساعت 00:36 http://beny20.blogsky.com

با دست بشور تا زن زندگی بشی :)

همینم مونده :// شمام لباساتو با دست بشور تامرد زندگی بشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد