مثه یه کوالا چسبیدم به تخت نمیدونم کدوم یک از کارامو انجام بدم . حالا بماند که گشنگی تا حد مرگ داره فشار میاره .
وا مصیبتا ..
الانم حاج آقا برای نماز جماعت اومد ولی نتونستم از جام تکون بخورم برم نماز بخونم .شیطون گولم زد .. بعد میام تو همین اتاق میخونم .
باید بلند شم گزارش کار ازمایشگاه بنویسم .بعدم بخونمش که مثه دفعه های قبل از کوئیزش نمره بالایی بگیرم .
و شیمی الی هم بخونم . احساس میکنم همه درسا تلنبار شدن.چت شده ثنا به خودت بیا لعنتی =)))))
نبینم تنبلی کنی دختر
فرانک بانو جان ..دارم درست میشم =))
اینو دیگه شخصاً خودم باید بیام بزنم پس گردنت +_+
چه گناهی کردم =(