میشینم تو پارک رفتن آدما رو تماشا میکنم .به آسمون خیره میشم و باد میوزه ..
من کجام؟ چرا اینجا هستم ؟از مرگ میترسم ؟
سال پیش شایدم دوسال پیش یه کلیپی دیدم که اشکمو در اورد .کلیپ از گوشیم پاک شد امشب اتفاقی تو اینترنت پیداش کردم.
لینکشو میذارم براتون .واقعا حیفه نبینید ..
عجیب بود!! عجیب ..
تنها چیزی که اون لحظه از ذهنم گذشت این بود که من الان کجای این جهان به این عظمت و بزرگی هستم؟
من دارم چیکار میکنم ؟ چرا هستم ؟ وقتی با دید وسیع تری به این موضوع نگاه کنی همه چی برات راحت تر هضم میشه .
من چراهای زیادی تو ذهنمه ..
نیچه میگه ”کسی که چرایِ زندگی را یافته ، با هر چگونگی ای نیز خواهد ساخت“
لینک :
خواهش میکنم
کلیپ بسیار جالبی بود ...
خیلی چیزا هست که ما هنوز نمی دونیم چی به چیه ..
ولی خب درد اصلی به نظر من اینه ،
ما از خیلی چیزایی که داریم هم درست استفاده نمی کنیم ،
خیلی چیزا هستن که شناخت زیادی نسبت بهشون داریم ،
ولی دوباره هم نمی تونیم لذت کافی ازشون ببریم ....
اره بنی تو یه برزخی گیر کردیم که انگار همه چی برامون مبهمه ..
ممنونم که نوشتید.
ممنون که وقت گذاشتید خوندید.