” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

109-قاطی پاطی

سلام سلام

من هنوز بیرجندم و از اینکه اینجا هستم به اندازه قبل ناراحت نیستم . ولی با این حال وقتی خاله م داشت به شوهر خاله م میگفت کاش ثنا پیش ما میموند ، من تو آشپزخونه بودم و داشتم ظرف میشستم . بنابراین میتونسم با چاقو رگمو بزنم

از اونجایی که منو شوهرخالم خیلی کل کل میکنیم ، روحیه شوهر خاله م خیلی خوب شده .البته اینو جدی گفتم . خاله م میگفت تا قبل از اینکه ما بیایین شبیه افسرده ها بود . 

فردا شب تولد آبجیمه . باید بهش زنگ بزنم و تبریک بگم . گفتیم تولد نگیرن تا ما برگردیم و تولد مامانم وآبجیمو همزمان بگیریم .

میدونم که صبر و تحمل ندارن..دلم برای مخملی یک ذره شده . 

نمیدونم میتونین باور کنین یا نه .. اما همه جا تاریکه و من توی تاریکی دارم تایپ میکنم .

یه برنامه چت دانلود کردم تا با خارجیا حرف بزنم ، انگلیسیم تقویت بشه .با یه پسره 18 ساله حرف میزدم از ترکیه . چرت و پرت میپرسیدیم از هم .. حالا اون انگلیسیش خوب بود. منو بگو با چه اعتماد به نفسی باهاش چت میکردم . یکم که جملات سخت میشد کف و تف قاطی میکردم.

با یکی دیگه م حرف میزدم ، الان میبینم پیام داده sana ? where are you ?

اخه بعد از ظهر پیام داد حال نداشتم جواب بدم، الانم جواب ندادم .. بچه مون وابسته شده

دوست دارم یکم سرکارشون بذارم اما واقعا سخته به انگلیسی یکیو سرکار گذاشت.

دیگه اینکه دو قسمت از فرار از زندان دیدم ..

چند شب پیش ،  اخر شب یه فیلم دیدم .. برقا همه خاموش بود ، همه خواب بودن ...بعد من از خنده به خودم میپیچیدم...

مامانم برگشته میگه حالت خوبه؟

متاسفانه اسمش یادم نیست ..واقعا کم حافظه شدم.

بسه دیگه شبتون بخیر