” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

146-نتایج ارشد

آقا تو اینستا پر شده از نتایج ارشد ..! 

چپ میری ، راست میری عکس از نتایجشون گذاشتن .

زیرشم نوشتن خداروشکر ..یعنی بلاااااااستثنا !

خب خوش بحالشون ما که حسود نیستیم.

نتایج منم بیاد ، عکس میگیرم میذارم . با هشتگ #ر.ی.د.ه.م.ا.ل


بعله

64-کنکور96

الان که همه دارن راجب کنکور مینویسن بذارین منم بنویسم . از نظر من کنکور یه سوسک پروازی زشت و سیاه و بالداره که به هر طریقی میاد روی سر و هیکل آدم میشینه .. اونوقته که از ته حلقت جیغ میکشی که لوزالمعدت دیده میشه ! این دقیقا مشابه صحنه ایه که نتایج میاد.

دیشب توصیه های لازمو به دوستم کردم . 

بهش گفتم آب زیاد بردار چون اونجا آب قطعه 

آب که برداشتی دستمالم بردار که خودتو پاک کنی . بو نگیری همونجا ...

اگه بهتون آبمیوه دادن (که نمیدن) یادت باشه حتما عارق بزنی .

واسه صبحانه تخم مرغ آبپز بخور و برو سر جلسه . *هاااا* کن تو صورت بقیه . هرچی داوطلب کمتر بشه نتیجه کنکور بهتر میشه.

*

*پیشاپیش از اینکه حالتون بد شد احساس خرسندی میکنم .

*

منم کنکور دادم چون میخواستم تو شهر خودم باشم اما امیدی ندارم .فک کنم باید برگردم و رشتمو ادامه بدم ... مطمئن نیستم ولی !

یه نور امیدی همچنان هست .امروز سر جلسه دستشوییم گرفت . تمام امعاء و احشا بدنم شروع به فعالیت کردن مخصوصا معده و روده ی عزیزم که منو تو این مسیر همراهی کردن . ازشون سپاسگذارم.

بعد که از جلسه  اومدم بیرون یه عالمه مامان و بابا دیدم که چسبیده بودن به میله ها تا بچه هاشون بیان . اونم تو گرمای شهر ما که آدم پوست میندازه ..  بنظرم کار مسخره ایه و فقط سد معبر میکنن . بشینین تو ماشین کولرو روشن کنین . از یه ساعت قبلم به میله ها نچسبین !

بعد که داشتم با بدبختی خودمو از سیل جمعیت مامان و باباها عبور میدادم دیدم یه مامانه داره با تلفن حرف میزنه . منو که دید گفت کم کم دارن از سر جلسه میان بیرون ولی قیافه ها همه دپرسه 

از حرفش خندم گرفت . یکم منتظر موندم بابام اومد سریع پریدم تو ماشین . بابا میخواست برای نهار مرغ کنتاکی یا کباب بگیره که من با هردوش مخالف بودم. گفتم سالادالویه برای من بگیره . بابا مرغ کنتاکی گرفت . منم تا اومدم سالاد الویه رو بخورم دیدم تاریخ مصرفش گذشته .اولین شکست زندگیمو همینجا خوردم .پنج قاشق مرغ و برنج خوردم و رفتم . . .اصلا میل به مرغ نداشتم ولی خیلی گشنم  بود. کیک و رانی که سر جلسه نخوردمو ، خوردم .

بعدشم خوابیدم . 

بعد بیدار شدم از بس دل ضعفه داشتم کباب لقمه خوردم .. 

همین دیگه .برم فیلم ببینم .نتایج که اومد هی از کنکوریا سوال نپرسین چی شد چی شد !

خاله زنک بازیو بذارین کنار .