کار برامون درست کردن هااا ... حالا وقتی برگشتم باید در به در دنبال لباس بلوچی باشم برای خانومِ هم اتاقی
والا من یه عمر کنار بلوچا زندگی کردم جرئت نکردم طرف لباساشون برم بسکه گرونه .
در حقیقت لباس آماده ندارن. فقط پارچه دارن ک میدن به خیاط که بدوزه براشون و اون دوختش خیلی ریزه و ظریف کاری داره ، در نتیجه خیلی هم گرونه . حدودا چهار سال پیش بچه ها میگفتن لباسای خوبشون یک میلیون به بالاس . الان دیگه گرون ترم شده . نع !؟ من عروسی بلوچا هم رفتم لامصبا لباساشون .. خیلی خوبه.
میدونین بهرخ یهو برق میگیرتش من عادتشو میفهمم =)))
دو روز بگذره یادش میره چی گفته .تازه قراره دو هفته دیگه برگردم و اینکه خودمم نمیدونم کجا برم تا پارچه هاش خوب باشه یا کجا باید خیاطِ لباس بلوچی پیدا کنم.
خداونداااا خودت رحمی کن =)))
امروز صبح عاطفه هم اتاقیم اس داد که برم برای یکی از بچه های شیرازی خوابگاه بگیرم .
فکر میکنین چیکار کردم ؟ اس رو خوندم و دوباره خوابیدم.
ینی تحت هیچ شرایطی امکانش نبود که برم .
اول اینکه بابا شب قبلش کلی رانندگی کرده بود و خسته بود و دوم اینکه خودمم حموم نرفته بودم و تموم بدنم کوفته بود بعلاوه مشکلات دیگه ..
ولی فرداش حتما میرفتم .که دیدم ساعتای دوازده که من همچنان از سر درد و بدن درد خواب بودم ، اس دادو گفت یکی از دوستای دختر شیرازی براش خوابگاه میگیره.نمیخواد بری.
منم خوشحال شدم با تموم وجود .
قصد دارم طی چند پست دوستامو معرفی کنم .
هم اتاقیا : عاطفه ، فاطمه و بهرخ
هم رشته ای : فاطمه کرمونی
و یه عدد جیغ خالص به نام مهناز که توی خوابگاه هستش.راجب مهناز بااااید بگم فقططط .. این خودش هفت هشتا پست میطلبه
الان دقیقا چی شد؟؟؟؟
میری دانشگاه؟؟؟؟؟؟
میخواستی نری که!!!
نه دیگه . قرار شد وقتی نتایج اومد اگه قبول شدم ک میرم شهر خودمون .
اگه قبول نشدم میرم کرمون و رشته خودمو ادامه میدم
عنوان پیشنهادی:
عروسی بلوچی در اتاق دختران خوابگاهی :|
نه بابا دوستم برای عروسی خواهرش میخواد .
خودش بندریه