دوبار به خوابی عمیق رفتم و هر دوبار با صداهای ترسناکی که نمیدونم چی بود از خواب بیدار شدم .نمیدونستم چیکار کنم گوشیو برداشتم به یکی از دوستای قدیمیم پیام دادم.
بیدار بود .
بهش گفتم ترسیدم.
طبق معمول چرت و پرت گفت تا حولسم پرت بشه .اما نشد.
اون چت میکرد باهام ، من گریه میکردم.
اشکام میریخت ...
اشکام میریزه ...
منکه آدم ترسویی نبودم!