خب شوهرخواهرم رفت سرکار (جمعه ! تصور کن) و مخملیو اورد پیش ما ... همین که درو بستم ، مخملی جیغ و گریه رو شروع کرد که چرا باباش رفت .
مامانمم بردش تو حیاط تا سرشو گرم کنه !
الآن دوتایی با هم ، دارن تو حیاط همسایه ها رو بیدار میکنن ://
منم دارم زرت زرت اعلام وضعیت میکنم .
خاله =( بیا دیگه . همیشه این موقع اینجا بودی ..(چقد لوس)
خخخخخخ
خنده دار بود.....
بچه خواهر خیلی شیرینه(البته من خوهرزاده ندارم ، خواهرام اینو به من میگن
اره بی نهاااایت شیرین و دوست داشتنی ان .
من عاشق مخملیم