” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

130-مهمانی

ظهر زیاد غذا نخوردم اما امشب خودمو خفه کردم . ماکارونی درست کردم . الان عمم و دختر عمم و خاله ای که دو روز بود به ما سر نزده بود و آبجیم خونه مون هستن =)))

دارن شام میخورن ! 

دختر عمم خیلی خودشیفته س .شایدم خودشیفته نیست ولی دچار یک مریضی به نام ”گوشی تو بردار سلفی بگیر“ شده .

الانم در حال عشوه ریختنه و چلیک چلیک صدای عکس گرفتن میاد . 

امروز قبل از اومدن مهمونا ، داشتم از حال میرفتم . خسته و بی رمق و بی حوصله! 

احساس میکنم تابستون داره کش میاره .. دیگه وقتشه تموم بشه. دوست دارم زودتر تکلیف دانشگاهم معلوم بشه .

احتیاج دارم حتما عروسی خونواده دومادمون رو برم .. عروسیاشون خیلی خوبه ! 

دیگه اینکه باید بگم  مهمونی بسه عزیزان برید خونه هاتون =)))

نظرات 3 + ارسال نظر
فرانک یکشنبه 5 شهریور 1396 ساعت 17:33 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

ثنا جونم سلام....
رژیم شکسته شد؟؟؟
ماکارانی بعدددد رژیم!!!!!

سلام عزیزم . نه رژیم که تموم شد .الان دیگه همه چی میخورم ولی کمتر ..
آی چسبید =)))

مهرنوش یکشنبه 5 شهریور 1396 ساعت 01:33 http://kay-mehr.blogsky.com

هنوز دچار این بیماری نشدم.
گشنه ام شد، کیک بادمجانی، ماکارونی، ابدوغ خیار و ...
به به

ان شاالله هیچ‌وقت گرفتارش نشی !
این‌ کارا مال نوجوونای قرتیه =))))
قرتی نباش عزیزم.

والا کیک بادمجونی که .. با آبدوغ خیار ..
تجویز نمیشه . حالا ما یه چیزی گفتیم چرا جدی میگیری . =)))
ولی ماکارونی خوبه

خانوم زد شنبه 4 شهریور 1396 ساعت 23:34 http://Tookatooka.blogsky.com

بیماریش همه گیره امروزا همه همینن دیگه

منظورت سلفی دختر عممه ؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد