” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

125-آزمون آباجی

خب رفتم دنبال آباجی بردمش سر جلسه آزمونش !

نمیدونم کی تموم میشه که برم دنبالش .. گفت خودم پیاده میام.

ولی تو این ضل گرما و این همه راااه تا خونه .. کباب میشه آبجیم.

یه گوشی لپ لپ بهش دادم تا گوشی خودشو نبره سر جلسه .

دیگه اینکه خیلی گشنمه ! دیشبم ساعتای ۳ با جون کندن خوابم برد . الان دیگه خوابم نمیبره .

این خاله من هر روز صبح ، ساعتای ۱۰ - ۱۱ میاد خونه ی ما ...

ما رو از خواب بیدار میکنه ، حرف میزنه بعدم ساعتای ۱ میره ..

دیروز نیومد دل تنگش شدم :|||

دیگه به حضورش عادت کردم . کسی که هر روز ساعت ۱۰ تو خونه مون باشه ، جزئی از ما میشه =))))

نکته یعدی اینکه آبریزش و عطسه و حساسیت صبحگاهی بی نهایت خر است ! 

نظرات 4 + ارسال نظر
Mr.sibil جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 09:42

اررررع باو مهم نفس عمله

مرحبا

Mr.sibil جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 09:31

وزارت علوم خارجه://////
یا امور خارجه؟!!!!

منظورم همون بود -.-
از دیشب هی میگفت یادم رفت اخرش

Mr.sibil جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 09:28

امتحان چی دارن؟!

وزارت علوم خارجه =))
امور =)))

فرانک جمعه 3 شهریور 1396 ساعت 09:09 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

خیلی خوبه که همچین خاله ای داری...
یه جورایی دوستتم حساب میشه انگاری...
قدرشو بدون....
البته اون باید قدر تو رو بیشتر بدونه..

من قدر چهارتا خاله اخریمو میدونم =)))
دوسشون دارم زیااااد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد