” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

125-آزمون آباجی

خب رفتم دنبال آباجی بردمش سر جلسه آزمونش !

نمیدونم کی تموم میشه که برم دنبالش .. گفت خودم پیاده میام.

ولی تو این ضل گرما و این همه راااه تا خونه .. کباب میشه آبجیم.

یه گوشی لپ لپ بهش دادم تا گوشی خودشو نبره سر جلسه .

دیگه اینکه خیلی گشنمه ! دیشبم ساعتای ۳ با جون کندن خوابم برد . الان دیگه خوابم نمیبره .

این خاله من هر روز صبح ، ساعتای ۱۰ - ۱۱ میاد خونه ی ما ...

ما رو از خواب بیدار میکنه ، حرف میزنه بعدم ساعتای ۱ میره ..

دیروز نیومد دل تنگش شدم :|||

دیگه به حضورش عادت کردم . کسی که هر روز ساعت ۱۰ تو خونه مون باشه ، جزئی از ما میشه =))))

نکته یعدی اینکه آبریزش و عطسه و حساسیت صبحگاهی بی نهایت خر است !