-
106-اخلاق خوب
پنجشنبه 19 مرداد 1396 14:51
داشتم به این فکر میکردمکه چه بهتره که اخلاق گندمو بذارم کنار و هرجا که هستم ازش نهایت لذتو ببرم ... بعدا یکمراجب اخلاقم براتون مینویسم . البته اگه لپ تاپم روشن بشه
-
105-من عذاب وجدان گرفتم / نگرفتم
چهارشنبه 18 مرداد 1396 23:58
میدونی الان یکم عذاب وجدان دارم که چرا عمم رو بلاک کردم . اخه بعدش باز با یک شماره دیگه اومد تلگرامم و نوشت اخه مگه چیکار کردم که بلاکم کردی ؟ منم گفتم هیچی عزیزم از بلاکی درت میارم . اونم گیر داد گفت نه میخوام بدونم اخه چرا بلاکم کردی ؟ منم خیلی محترمانه دلیل ناراحتیمو بهش گفتم . یعنی حتی یه کلمه خارج از عرف هم بهش...
-
104-عمه ی بیشعور
چهارشنبه 18 مرداد 1396 18:15
عمه کوچیکم توی تلگرام پی ام داد که ثنا میخواستم بپرسم چه رشته ای قبول شدی و فلان . منم بدون هیچ حرفی بلاکش کردم. الان اس داده ثنا چرا منووو بلااااک کردی .. دماغ عملی (دخترعموم) میخواست بدونه چرا منو بلااااک کردددی اخههه!؟؟ خب اینا یه جور شخصیتی دارن که سال تا سال اگه بمیری حالی از ادم نمیپرسن و موقع سختی ها به طرز...
-
103-مسافرت گند
سهشنبه 17 مرداد 1396 21:26
امروز به شدت عصبانی شدم .. البته به کسی پرخاش نکردم فقط از درون داشتم منفجر میشدم به مامان گفتم بیشتر از یک هفته اینجا نمونیم . 10 روز زیاده .. اینجا خیلی گرمه و منم ازین بابت خیلی خیلی عصبانیم . اتاقاشون کانال کشی نداره و توی اتاقا دم پخت میشیم ! خودشونم به خاطر خاله م که استراحت مطلقه ، دائما تو هالن . الان فقط حال...
-
102-Hate
دوشنبه 16 مرداد 1396 17:21
من اگه از جایی یا چیزی لذت نبرم تند تند خوابم میگیره ..
-
101-دلم گرفته
یکشنبه 15 مرداد 1396 22:45
اصن آب بیرجند بمن نمیسازه .. نمیتونم ده روز اینجا باشم ! نمیدونین چقدر عاشقخونه مون هستم . دلم گرفته تو این خراب شده ..
-
100-نتایج کنکور آمده به به
یکشنبه 15 مرداد 1396 15:01
رفتم سایت سازمان سنجش دیدم زده نتایج کنکور 96 .. کف و تف قاطی کردم ! در کسری از ثانیه دل پیچه گرفتم . قلبم هزار تا میزد ... تموم بدنم لمس شده بود . با بدبختی رفتم دستشویی . بعد که برگشتم رتبه مو نگاه کردم . خب آروم شدم ! بخاطر اینکه تمیز ر*ی*د*ه بودم با وجود برام خیلی مهم بود ولی زیاد خودمو سرزنش نکردم ! اتفاقیه که...
-
99-مجازی های دوست داشتنی
شنبه 14 مرداد 1396 15:13
امروز خیلی کار انجام دادم . لباسایی که دیشب تو ماشین لباسشویی انداختیمو جمع کردم ، تا کردم . کل خونه رو جارو کردم . ظرفا رو شستم ، غذا درست کردم . مامان بابامم بیرون ، دنبال کاراشون بودن . از اینکه عین کشتی چسب ، به زمین نچسبیدم و کلی کار کردم از خودم راضیم ! خب میدونین این کارا بهم حس خوبی میده . به این فکر میکنم که...
-
98-یارو
شنبه 14 مرداد 1396 03:37
خب قرار شد راجب دوست پسر موجی بگم . اسمشو گذاشتم یارو ... چون یارویی بیش نیست :| یادمه دوسال پیش موجی و یارو قرار گذاشتن . بعد موجی منم با خودش برد سر قرار ! کجا رفتیم ؟ یه جایی که هم فست فودی بود هم کافی شاپ .. برای ما ساندویچ همبر گرفت . براش خودش آب هویج !!!!!! بچه مون رژیم بودن بعد هیچی دیگه اون یارو تویِ کلِ عمرش...
-
97- از سری روزهای خوب من
شنبه 14 مرداد 1396 03:07
خب الان که عادت کردم تا با گوشی پست بذارم ، لپ تاپم درست شده ... معلومه که خوشحالم . اما حس بیگانگی دارم . چون همش با گوشیم فیلم میدیدم یا پست میذاشتم . لپ تاپو که روشن کردم نمیدونسم باهاش چیکار کنم :| گشنمه چون شام نخوردم . هرچند براتون مهم نیست ولی گفتم که بدونین . امشب با مژده و دخترداییش رفتیم کافی شاپ . اونجا...
-
96-گندت بزنن زندگی : |
پنجشنبه 12 مرداد 1396 18:55
صب که دیر بیدار شدم .حدودا ساعتای ۱۱ .. بعد که صبحونه خوردم هیچغلطی نکردم.. تا الان که ساعت ۱۸:۴۳دقیقه س هیچکار مفیدی نکردم . فقط زبان خوندم . از صبه احساسضعف دارم ،چشام میسوزه ، بدنم سنگینی میکنه رو همین حسابفکر میکنم دلم گرفته :| اصن خیلی شرایط گندی دارم الان . درک میکنین یا بزنم نصفتون کنم :/// ظاهرا اعصابم...
-
95-غم
پنجشنبه 12 مرداد 1396 18:33
غم انگیز ترین روز رو دارم ...
-
94-مسافرت پشت مسافرت
چهارشنبه 11 مرداد 1396 13:43
خب من از مسافرت برگشتم.. بچه ها خیلی شاکی بودن که چرا نیستم . میخواستن زودتر برگردم تا با هم بریم بیرون . واسه امشب برنامه چیدیم ، منتها یکیشون مهمانی دارن . خب کنسل شد !! من جمعه یا شنبه ، باز میرم مسافرت ... امروزم چهارشنبه س ... در نتیجه اگه فردا نتونم ببینمشون دیگه میرم ..
-
93-عشق من
سهشنبه 10 مرداد 1396 13:49
خب میخوامراجب مخملی بگم . مخملی خواهر زاده ی منه . یکسال و سه ، چهار ماهشه .. ولی خیلی باهوش و شر ! در عین حال با نمک و جذاب . مخملی دیوار راست رو میره بالا ، یعنی از هر سطحی میره بالا . دو شب پیش ، میرفت روی مبل ، خودشو پرت میکرد پایین .. یکبار با صورت و یکبار با کله فرود آمد .. یکم نق زد (همون گریه الکی) بعد...
-
92-کافه ای به نامِ «چرا» ؟
شنبه 7 مرداد 1396 15:41
عزیزان دل ! ۳ سؤال از شما میپرسم . افعال جمله رو تغییر بدید و سوال ها رو از خودتون بپرسید ! سؤالات رو با دقت بخونید و راجب جواب هاتون فکر کنید . سوالات از کتاب «کافه ای به نام چرا » اثر جان پی استرلکی. ۱- چرا اینجا هستید ؟ ۲-آیا از مرگ میترسید ؟ ۳-آیا راضی هستید ؟ *سوال ها راجب شما و زندگیتون هست .از جنبه فلسفی به...
-
91-تنهایی
شنبه 7 مرداد 1396 14:49
من ناراحتیامو یجور دیگه بیان میکنم . میام اینجا مینویسم ولی ارسال نمیکنم . میذارمش تو لیست چرکنویس . به خودم میگم بعدا اگه اروم نشدی بیا ارسالش کن ! * احساس میکنم آدما ، بی حوصله ، عصبی و غمیگنن ! بدون هیچ دلیل خاصی غمگینن و احساس خوشحالی ندارن . این جو خیلی تاثیر بدی روی من گذاشته ! من کسی رو ندارم که دلش بخواد کتاب...
-
90-مخملی عشق منهههه
چهارشنبه 4 مرداد 1396 15:47
چند روز پیش مخملی و آبجیم زودتر از من بیدار شدن . اینقدر خوابم میومد که هیچی حالیم نبود . مخملی با پاهاش میزد بهم که بیدارم کنه .ولی من اینقدر خوابم میومد که تا چشامو باز میکردم ، خودشون بسته میشدن . فقط تونستم اون یک ثانیه ای که چشام باز و بسته میشدن ، ببینمش که داره با خنده نگاهم میکنه . منم بهش لبخند زدم دوباره...
-
89-اینترنت مفت عالیه
چهارشنبه 4 مرداد 1396 15:40
خیلی خوبه از اینترنت مفت استفاده کنیم . پاشین به نوبت بیایین هات اسپات کنین من فیض ببرم .. فعلا از نت بابام شروع کردم :| * دیشب یه چیزایی اینجا نوشتم ، بعد چون داشتم گریه میکردم ، نتمم ضعیف بود و چشام میسوخت دیگه ارسالش نکردم .. خوابم برد . صبح ، مخملی اینقدر قلت زد ، زد ، زد تا رسید به من . خورد به من ، جفتمون بیدار...
-
88-روز دختر
چهارشنبه 4 مرداد 1396 13:53
دیروز ماکارونی درست کردم بعدم دراز کشیدم . خیلی خوابم میومد اما مقاومت کردم . همونجوری که دراز به دراز افتاده بودم، زبان انگلیسی خوندم .گ، کتاب خوندم و بعدم خاله م زنگ زد گفت ساعت ۶با شوهرش میاد که بریم همونجایی که من میخوام لباس مجلسی بخریم . همون پاساژه.. منم گفتم باشه و سریع پریدم تو حموم :| به قول بچه ها از بس...
-
87-تمرکز ندارم
سهشنبه 3 مرداد 1396 12:37
نمیتونم کتاب بخونم به دو دلیل ! یکی اینکه گشنمه ! با اینکه صبحونه خوردم .. دوم اینکه خیلی سر و صداس . بابام ازون طرف آهنگ گذاشته ، تلوزیون ازون طرف صدا میده. مامانم حرف میزنه ، مخملی هم آژیر میکشه . به تمرکز احتیاج دارم . تازه از این ناراحتم که مامانم میخواد یه جای دیگه بریم لباس بخرم... ولی اونجایی که من دیدم لباسای...
-
86-عروسی
سهشنبه 3 مرداد 1396 01:59
امشب که رفتیم عروسی ، تالار خیلی خفن بود .. تازه ازون خفن تر ، خانواده عروس بودن که فکر کنم خیلی پولدار بودن . مثلا مادر عروس یه سرویس طلا و ده تا انگشتر به دخترش داد .. تازه عروس لباسشو ۱۰میلیون خریده بود . لباسش از لباسای دیگه فوق العاده تر نبود .اما چون دست دوز بود قیمتش بالا بود . ما از فامیلای دور داماد بودیم...
-
85-چی بگم والا
سهشنبه 3 مرداد 1396 01:22
بابام WC بود . مامانم رفت دم در wc ، پرسید هر دلار چند سنتِ؟ :| قیافه منو ابجیم : بابام : ۱۰۰ سنت .. مامانم اومد نشست . بهش گفتم من اگه جا بابا بودم طلاقت میدادم :/ تو دستشویی هم آسایش نداره بنده خدا ..
-
84-نمیدونم چرا
سهشنبه 3 مرداد 1396 01:17
نمیدونم چرا هر وقت تصمیم میگیرم برم دستشویی ، یکی قبل از من میره که یُبســه !
-
83-خواب
دوشنبه 2 مرداد 1396 11:12
واقعا نمیتونم بیدار شم . . . نمیتونم ! سرم سنگینی میکنه . یعنی الان تو خواب دارم مینویسم !؟ خب نه ولی اگه گوشیو بذام کنار ، باز خواب میرم .
-
82-زلزله آی زلزله
یکشنبه 1 مرداد 1396 22:13
اومدم پست بذارم و راجب امروز حرف بزنم که یهو زلزله شد .. یه لحظه فکر کردم مشکل از منه ولی دیدم نه بابا قشنگ داریم میلرزیم .. ابجیمم از تو هال اومد ، همه حالت فرار به خودمون گرفتیم و صلوات میفرستادیم . پاهام سست شد . هنوزم سسته ! قلبمم درد گرفت :| یاد اون شبی افتادم که توی خوابگاه بودیم و زلزله اومد .. ماطبقه اخر بودیم...
-
81-بیایید وبال نشویم !
یکشنبه 1 مرداد 1396 01:52
دخترخالم یه شوهری داره که خیلی ادعای فهمش میشه ! ۹۹درصد از خونواده ی ما ازش متنفرن .. یه درصد باقیمونده نمیدونم کیه .. شاید دخترخالم باشه ! بعید میدونم البته .. اینا پاشدن اومدن مسافرت و وبال خاله ی من شدن ! در صورتی که پسره کلی فامیل اینجا داره و میتونه بره پیش اونا . دیروز تا اینا رفتن گردش خالم سریع اومد خونه ی ما...
-
80-عینکتو بده به من
یکشنبه 1 مرداد 1396 00:56
دارم علاوه بر کتاب دنیای سوفی ، کتاب یاقوت سرخ رو هم میخونم .همیشه یادم میره اسم نویسنده و مترجم رو نگاه کنم .چون شوق و ذوق شروع کردن کتاب نمیذاره به چیزی توجه کنم . یاقوت سرخ تا اینجا که خوندم راجب دختریه که در زمان سفر میکنه ..ینی میره به سال های خیلی خیلی قبل ! مثلا ۵۰۰سال پیش .. دنیای سوفی هم که یک کتاب فلسفی فوق...
-
79-خواب بودار
شنبه 31 تیر 1396 11:01
خواب دیدم .همه ش یادم نیست ولی اون قسمت کثیفش خوب یادمه :دی ظاهرا تو جاده بودیم و داشتیم میرفتیم مسافرت . بین راه منو مامانم رفتیم دستشویی .. ازین دستشویی پولیا =))) کلی مغازه هم ، همونجا بود . حالا یادم نمیاد پولش چقدر بود . منتها یارو خیلی دیوث بود تا پول نمیدادیم نمیذاشت بریم دستشویی. فلذا مامانم که رفت تو دستشویی...
-
78- فلسفی نشد !
شنبه 31 تیر 1396 01:43
دوس دارم یه متن طولانی و فلسفی بنویسم که وقتی خودمم میخونم حوصله م سر بره :دی دو سه روز پیش یه نفر ازم گله کرد چرا ازش خبر نمیگیرم.چرا دلم نمیخواد باهاش چت کنم . چرا بهش زنگ نمیزنم .. خب لابد ازت خوشم نمیاد دیگه !! و بعد از کلی هارت و پورت کردن از روی ناراحتی گفت خدافظ .. منم همش میگفتم بعله درسته !! حتی برام مهم...
-
77-فلذا اینگونه بود
شنبه 31 تیر 1396 01:19
اومده بودم چس ناله کنم و بگم از وقتی لپ تاپ ندارم حسم خوب نیس ! که گوشیم زنگ خورد :| ابجیم بود . گفت بریم جنگل قائم .سریع اوکی دادیم و من پریدم تو حموم :دی همیشه منو بخاطر این کارم مسخره میکنن.ولی اگه نرم حموم بهم خوش نمیگذره . جاتون خالی تو ماشین مثه سگ لرزیدم فقط :/ سرمم از قبل درد میکرد که دیگه الفاااااتحه .. خلاصه...