من روحیه م خیلی حساس و شکننده س . یه چیزی خوندم به خودم گرفتم بایدم به خودم میگرفتم . اومدم یکساعت اینجا به صفحه ی وبلاگ زل زدم .
نوشتم پاک کردم ، نوشتم پاک کردم ..
نوشتم اما پاک نکردم . ارسالشم نکردم . مثل تموم حرفایی که تو دلم هست و هیچ وقت به زبون نیاوردم . . .
اشکام همینجوری داره میریزه . اصن یه حالی ام !
ولش ..
چرا چیکار کردی دوباره راستشو بگو بینم :|
.
.
.
اصن خخخخ کامنتت لاکشری بودنمو امضا کرد ، ممنون .
ن بابا من طفلک کاری نکردم .
خواهش میکنم کاری بود که ازم ساخته بود =)))
خوبی الان؟
نگران شدم؟
بگو اگه کسی اذیتت کرده برم گردنشو بشکنم!!!
الان خوبم عزیز دلم نگران نباش.
نه عزیزم کسی اذیتم نکرده فرانکی جان
چرا عزیزم؟
لطفا بگووو چی شده؟
عیب نداره بنویس رمزیش کن...
چیز مهمی نیس الکی شلوغش کردم :)
فرانک جانم اصلا نمیتونم کلماتو کنار هم بچینم و حس و حالمو بگم
گریه نکن زار زار می برمت بازار ...
میفروشمت چهار هزار
چهار هزار قدیمی خاااااک تو سر اونی که گریتو در اورده
خخخخخخ =)))
نگوووو =( فکر نکنم خودش خبر داشته باشه
منم یه قسمت در وبلاگم اضافه کردم با عنوان دلنوشته ها و چندتام پست نوشتم...دیدم اگه نباشه بهتره اون قسمتو با پستهاش حذفیدم..اینطوری برام بهتر بود...راحت نیستم حرف دلمو بنویسم...حرف دلم تو دلم میمونه
For Ever
اره. منم نمیتونم کلماتو کنار هم بچینم و حس و حالمو بگم .