” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

موی کوتاه

فردا امتحان تجزیه دارم و اصلا خوشحال نیستم .تازه امشب شام ماهی داریم و من توانایی گریه کردن دارم =((

ماهی اخه ماهی ؟؟؟ 

دوست دارم موهامو کوتاه کنم خیلی خسته شدم.هربار مامانم میگفت کوتاه کن که میری خوابگاه و هر روز حمومی ، راحت خشک بشن.ولی من سریع جبهه میگرفتم و مجال سخن نمیدادم.

الان ولی ؟ فقط دلم میخواد موهامو از جا بکنم =)))

از بس لخت هستن رو مخ منن ! چرا خدایا چرا ؟؟؟ 

تا اون چیزی که تو ذهنم بود رو توی کانال نوشتم بچه ها جبهه گرفتن که ینی چی میخوای کوتاه کنی و دختر به موهاشه و .. فلان.

موی کوتاه اینقد بهم میاد .. 

ولی خب نمیدونم .. شاید یه روز یواشکی بعد کلاس برم موهامو کوتاه کنم .

برج اول

ساعت ۲:۳۰ آماده میشم که برم سر کلاسم ‌. گرچه کلاسم ۳:۳۰ شروع میشه ، اما تایم آماده شدن من و دوری دانشکده علومم باید به حساب بیارم .دلم تنگ شده برای خونواده م . دلم برای مخملی یک ذره شده . هر بار که میبینمش کاملا متوجه بزرگ شدنش میشم . چقدر دوست داشتنیه برام آخه ..


دلم میخواد برم کافه عکسای قبلیمو میبینم اصن خیلی بیشتر دلم میخواد برم =))) 

تنهایی نمیتونم .. تنهایی بهم حال نمیده.شاید این پنج شنبه با بچه ها بریم کافه و جمعه هم احتمالا بریم ماهان .

و احتمالا یک روز با پسر خاله ی فاطمه هم بریم بیرون . سه سال ازمون کوچیک تره ولی به گفته ی فاطمه بچه ب باحالیه . تو دانشگاه خودمونه .

یه پسر خاله دیگه شم هست .ما بهش میگیم کدو ! ولی خیلی پسر مهربونیه با اینکه تو دانشگاه از دور دیدمش فقط.

از کجا فهمیدم مهربونه =))) از گفته های فاطمه و بهرخ.

کدو و علیرضا(کوچیکه) برادرن . یه دوستی دارن به اسم ممد .. ما بهش میگیم ممد چلغوز .. درصورتی که چلغوز نیست بچه ها الکی رو بدبخت اسم گذاشتن.

بچه ها اصرار داشتن با ممد چلغوز دوست بشم . گفتم حالا بله ... !همینو کم داشتیم لابد ... خودشون سینگلن منو طفلکو میندازن وسط . گفتم من با سینگلیم راحتم=)))

بعد ،

اون روزی هم که رفتیم برج اول تنها نبودیم . ینی تنها بودیم ، بعد پسری به اسم امیرحسین که فاطمه رو میخواست هم اومد ! فاطمه قبلا بهش جواب رد رو داده بود. 

ولی خب فقط در حد یک سلام و احوال پرسی کردیم ، تعارفمون کرد به بازی بولینگ و بیلیارد ! که پیشنهادشو رد کردیم و خدافظی کردیم .. رفتیم پیتزا خوردیم و مابقی ماجرا ..

Guft

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بعلههه

بچه ها سوتفاهم نشه میلاد دوست پسرم نیستااا =)))

میلاد فقط دوست دوران بچگیمه و من باهاش بزرگ شدم. خوشم نمیاد اینو بگم ولی خب میگم ک سو تفاهم نشه.مثل برادر میمونه برام.گرچه من از لفظ خواهر و برادر برای کسی دیگه خوشم نمیاد.

اما میخوام بگم اینقد باهم صمیمی هستیم و هیچی بینمون نیست.

والسلام

کاش یکی بود میتونسم باهاش حرف بزنم