” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

183-هم اتاقی

منتظر عاطفه میمونم که از کلاس بیاد بعد براش چایی دم میدم.

خستگیش در بره . دور هم چایی میچسبه =)) بعد بهرخم بیدار میکنم .قطعا جای فاطمه خالیه.دو روز دیگه بهمون میپیونده.

182-خوش خبری

از هفت صبحه بکوب بیدارم و هیچ توانی برام نمونده ‌.تموم بدنم درد میکنه .تنها خبر خوشی که امروز گرفتم این بود که خونواده مهناز یه خونه کرمان گرفتن .این یعنی چی؟ 

یعنی اینکه مهناز دیگه خوابگاه نمیاد .دیگه مارو بیدار نمیکنه.دیگه از کارای دیوانه کنندش خبری نیست. این از این.

بعد اینکه امروز دیدمش با یه قیافه فوق العاده داغان ! 

ماشالا به اون ابروهای پرشت و موهای صورت و سیبیل !

میگم چرا اصلاح نمیکنی میگه مامانم نمیذاره چون محرمه !

والا بالله امام حسین راضی نیس تو اینجوری بچرخی .. اگه امام حسین در زمان ما تو رو میدید ،خودش بهت پیشنهاد میداد بری آرایشگاه .اینکه میگم داغون بود از من بپذیرید . من پیازداغ چیزیو  زیاد نمیکنم .باشه؟ آفرین.

181-وبلاگ نویسان

اه عههه پست بذارین دیگه ئوووووف 

تند تند بذارین چون من تند تند میام ، دست خالی برنگردم دیگه مرسی=))))

180-نذری

خب خب 

اینطور بفرمام که ما اینجا گیر افتادیم .ینی من این دو‌ روز رو اومدم خونه خالم که به دانشگاه نزدیک باشم.بعدش‌از دوشنبه میرم خوابگاه.

این دو‌ روز که اومدم اینجا ، مراسم داشتن . ینی چایی نذری و آش نذری میدادن .حالا هم نمیذارن که منو مامانم برگردیم خونه..من میخوام برم حموم ولی اینجا حوله و لباس ندارم.تازه الان یادم اومد لیف هم ندارم :|

الان خونواده شوهرخالم اینجان که آش نذری در حقیقت مال ایناس. من وظیفه م این بود که قاشقارو فرو کنم تو آش =)))) 

یه امیرحسینی اینجا هست که فکر کنم وقتی نگاهمون بهم میخوره ، متوجه میشه که میخوام قورتش بدم.بنابراین سعی میکنم زیاد نگاهش نکنم.خیلی ناز و‌ گوگولیه . مثلا میخوره ۹_۱۰سالش باشه . ولی اصن به طرز عجیبی گوگولیه . میخوام برم بغلش کنم بچلونمش ! مخصوصا با اون قد و‌قواره ی کوچولوش .دلم برای خواهرزادم تنگ شد . خواهرزادم با تموم شیطنتش اینقدددد دوسش دارم که نگو .مخصوصا وقتی صدای زنگ میشنوه ، دور خونه میچرخه و با صدای بلند داد میزنه کیییییهههه کیییییههه =))))) یبار که از شدت خنده کف زمین ریسه میرفتم‌.

اگه اداهاشو ببینین شمام عاشقش میشین. 


179-در خوابگاه

ما تو خوابگاه یه جیغ خالص داشتیم هنوزم داریم به اسم مهناز ! روزی نبود که ما اداشو در نیاریم و از خنده غش نکنیم . حتی جلو روشم اداشو در میاوردیم . البته بعضی وقتها واقعا رو اعصابمون اسکی میرفت و عصبی میشدیم . الان میگم چرا .

مثلا صبح ها منو هم اتاقیام همه خواب بودیم  بعد اون از اتاقش میومد دم در اتاق ما ، و باشدت در میزد : تقققق تقققق تقققق .شیش متر میپریدیم هوا . قلبمون با شدت میزد فکر میکردیم بهمون حمله کردن .بعد با صدای جیغ دارش داد میزد شماااااهاااااا هنوووووز خوااااابییییین؟؟؟؟؟ عاااااطی بیدارررر شووووو (با صدای جیغ دار و ظریف بخونید) (عاطی حکم شوهرشو داره. اونقد که با ناز صدا میزنش)

یا بعد از ظهرها که ما خسته و کوفته از کلاس میومدیم و میخوابیدیم ، همین که تازه گرم میشدیم باز مهناز با شدت در میزد و با صدای بلند . عااااطی عااااطی .. اسپری داری ؟ :||||

یا بچه ها پلاستیک میخوام .یا چاقو یا هرچی ...یا کوفت.

 بعد ما تو عالم خواب و بیدار با دست به یجایی اشاره میکردیم .اونم با سر و صدا میرفت وسیله رو برمیداشتو میرفتُ درو با شدت میکوبید (وحشی مهناز وحشی .. )

البته اینهمه  زجرمون میداد بخاطر این بود که قرار داشت. بعله قرار میذاشت با پسر مورد نظر میرفت بیرون . 

یبار موقع امتحانات من خیلی بیدار مونده بودم.گفتم خبر مرگم یکم بخوابم . ینی خدا میدونه این همچین با بی رحمی تمام اومد منو بیدار کرد که دوست داشتم بزنم تو گوشش ! 

حالا میدونی موضوع چی بود ؟ 

این میخواست تلگرامشو دلیت اکانت کنه.چندتا لینک از کانالهای مورد علاقه شو توی تلگرام برام فرستاده بود . بعد همونجا نوشته بود که میخوام دلیت اکانت کنم.تو اینارو نگه دار که بعدا دوباره برام بفرستیشون . 

منتها من چون خواب بودم ندیدم.بعد این اومد منو با چنان شدتی بیدار کرد که خداشاهده فکر کردم اتفاق بدی اافتاده.قلبم هزارتا میزد.گفت ثنا چندتا لینک برات فرستادم پاکشون نکنی.بعدم رفت.

تصورررررکن !!! چقد یه ادم میتونه بی درک و نفهم باشه . بخدا همی الان بهش فکر میکنم میخوام با تموم وجودم فحشش بدم بعدم گریه کنم .واقعا ترسیدم .چجوری اینقد وحشیانه بیدار میکنه ..اونم با صدای جیغی که داره.مثلا من میخوام کسیو بیدار کنم با هزارتا سلام و صلوات آهسته صداش میزنم که خدایی نکرده نترسه.

بعد به خودم اومدم گفتم چیشد ، من کجام ، این چی بود .این چرا جیغ زدُ رفت =)))

بعد تو تلگرام بهش توپیدم که لازم نبود بخاطر چندتا کانال بی ارزش منو از دل خواب بیدار کنی.درحالی ک توی تلگرام برام نوشته بودی ک پاک نکنم . با پررویی هرچی تمام تر برگشت گفت خب هرکسی به یه چیزی علاقه داره .

ینی تف تو روحت =)))) حالا کانالاش از همین متنای عاشقانه ، دپ ازین چرتو پرتا بود که همه جا پیدا میشه.اینجا آدم بیشتر میسوزه.میفهمی؟ ازون روز به بعد دیگه منو بیدار نکرد.اگه چیزیم میخواست میرفت بقیه رو بیدار میکرد (عین بچه ها چهارساله اه )

بعد یه اخلاق زشت دیگه ای که داشت و داره اینه که وقتی داریم با تلفن صحبت میکنیم میاد جلو رومون اذیت میکنه . مثلا قلقلک میده یا حرف میزنه همزمان . هرچی بهش میگم بابا اذیت نکن مامانمه یه چند لحظه اجازه بده .وقتی همزمان حرف میزنی من متوجه حرفای مامانم نمیشم.

ولی باز حرف میزد .. واقعا تا حد مرگ آتیش میگرفتم از کاراش.دیگه فهمیدم نه بابا این مدلش اینه کلا پنج میزنه =))))

از کارای دیگه ش بعدا میگم.دختر مهربونیه ولی خب احمقه:/

و این حماقتش به خوبیاش میچربه =))))