” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

من میترسم

دوبار به خوابی عمیق رفتم و هر دوبار با صداهای ترسناکی که نمیدونم چی بود از خواب بیدار شدم .نمیدونستم چیکار کنم گوشیو برداشتم به یکی از دوستای قدیمیم پیام دادم.

بیدار بود .

بهش گفتم ترسیدم.

طبق معمول چرت و پرت گفت تا حولسم پرت بشه .اما نشد.

اون چت میکرد باهام  ، من گریه میکردم.

اشکام میریخت ...

اشکام میریزه ...

منکه آدم ترسویی نبودم!