شوهرخواهرم حکم برادر داره برام . نمیگم بین ما دیواری نیست ، هست! ولی یه دیواره شیشه ای ..
بخاطر همینه چیزایی که حتی به خواهرم نمیگم رو به اون میگم .البته یه جاهایی اشتباه کردم و زیادی گفتم :))
اونم نگرانم شد .
نگرانی نداره خب عی بابا !
یجا از دهنم در رفت گفتم قلیون میکشم :))))
الان خیال میکنه معتاد شدم .البته من دختر دودی نیستم خداروشکر ولی کنجکاوم آقا :)
ماری جوانا هم باشه اقلا یکبار میکشم -.- (اعتراف)
اها اینا رو گفتم که برسم به این مرحله که در راستای نگرانی هاش ازم خواست که بریم کافه و تنهایی صحبت کنیم .
البته نگرانی هاش بیشتر بابت چیز دیگه س .که اونارو هم میگم .
:)))
کلا پودرینا زیاد داشتن دیگه :)))
نه نمی دونم اسماشون رو :|
حیف شد :)))
اطلاعاتت کامل نیست :)))
:)))
باو هم اتاقی کرمونی داشتم دیگه می دونم
تو وسایلشون یه پودرایی میدیدم، به رنگای مختلف و اینا
می گفت تو بربریا یه زمان پودر خشخاش میریختن گویا، البته اگه درست یادم باشه -____-
خب دونه ی خشخاش خواص درمانی زیادی داره :))
ولی من ندیدم راستش.
بعد نمیدونم این پودرایی که میگی به رنگای مختلف داشت چی هستن :)) اسم نداشتن؟
0_o
ما هیچ ما نگاه
ببین مواد مخدر تجربه اول آخر نداره کلنا :|
کلا میری توش :||
+کرمونم که ماشالا معدنشه :))
نه بابا اینجوریام نیست :))
حالا کرمون معدنشه درست ولی من دستم نمیرسه بهش :))
دوست دارم یه پست بنویسم تاریخشو صد سال آینده بذارم..اگه این سایت دوام بیاره و در اون تاریخ پستم منتشر بشه متن ابتداییش اینه...الان که این مطلبو دارید میخونید من مردم...چه هیجانی بشه
بگو سراپا گوشیم