سه شنبه ها روزی هستش که منو فاطی عین لاتای محله میریم تو سالن دانشکده علوم دنبال سوژه ..
انصافا خیلی خوش میگذره . مخصوصا وقتی ممد چلغوزو میبینیم.
فکر کنم طرف فهمیده که چقد توسط ما سوژه شده ..
تحلیلای خودمون رو داریم دیگه .تا کلاسمون شروع بشه فقط در حال تحلیل آدمهایی که میبینیم هسیم .
مثلا امروز یه دختره رو دیدم که فهمیدم زاهدانیه ..
باباش پزشکه :| بعد چیشد که ما راجبش حرف زدیم ؟
نمیگم :|||| همینیکه هست خدافظ :/
از وقتی عاشق شدی
اینجا هم دیگه پست نمیذاری :)
ن بخدا عاشق نشدم
تو که دیگه در جریان شرایط هسی :))
خب چی شد که راجبش حرف زدین ؟
کامل نمیگیاااا ، اه ..
ما اینیم دیه =)))
خوش به حالتون از این روزهاتون نهایت استفاده رو ببرین وشاد باشید
مرسی مرسی =))