” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

چی به چیه ؟

پست پایینی‌ رو در حالی که‌ خوابو بیدار بودم نوشتم‌ . یعنی چشمامو باز کردم ، نوشتم ، خوابیدم :))

بعد از یه ربع چشامو باز کردم دیدم عاطی داره تو فلاسک آبجوش میریزه .. مغزم گفت بپا خیز که چایی داریم .

مثه فشنگ پا شدم نشستم . بر آورد کردم دیدم تا چایی دم میاد میتونم برم حموم . تند تند وسایل جمع کردم رفتم حموم . کلی‌زیر دوش فکر کردم .‌ اتفاقات اخیر خیلی به مغزم فشار عصبی وارد کرده . نمیدونم چطور مغزم همچین ری اکشنی نسبت به چیزهایی که از نزدیک ندیده داره نشون میده .

ولی اگه‌بخوام اعتراف کنم بخاطر کانالای خبری تلگرامه که اینقد بهم ریختم .لیدر ری استارت عملا داشت به مردم میگفت خشونت به خرج بدین .. و البته خیلی های دیگه که اون ور اب تو منزلشون نشستن خیلی تز میدن . 

و این چیزی که میبینم اینه که کار داره به جایی میکشه که مردم به خودشونم رحم نمیکنن . درسته کارد به استخونشون رسیده ولی اینکه عده ای دارن مردمو سیخک میکنن که برین خراب کنین ، به آتیش بکشین و ... بنظرم کار درستی نیست.

چی بگم دیگه ..

اره دیگه همینا ناراحتم کرده . اینکه چرا همه‌اینقد ترسیدن .چرا هیچ بازیگری هیچ خواننده ای ، هیچ کدوم ازین افراد مشهور توی فضای مجازی ری اکشنی نشون نداده .‌. کافی بود همین مسائل در مورد کشور اسلامی دیگه رخ میداد . فقط تو پیج‌ پریناز ایزدیار دیدم که پستی مرتبط با این موضوع گذاشته بود .

نمیدونم تلوزیون ندارم ، میخوام بدونم‌‌ رئیس جمهور بالاخره راجب‌این قضایا حرف زد ؟ صدا و‌سیما چی‌؟

دیگه مردم باید همو پاره پاره کنن تا یکی کاری بکنه !؟ 


خسته م

چند روزه خیلی کسلم ..خیلی خیلی خیلی بی حالم .

خسته ، خوابالود . نمیدونم چمه :| بهم بگین چیکار کنم حالم خوب بشه .من اصلا اینجوری نبودم‌.

امید به تغییر

اکثر کشور ها نسبت به پنج سال گذشته شون پیشرفت های قابل توجهی داشتن که قابل باور نیست ... ولی ما به جایی رسیدیم که  آرزومون برگشتن به چهل سال پیشه :/


من‌ سیاسی نیستم اما بین آدم های بی نهایت سیاسی بزرگ شدم ، رشد کردم و فهمیدم مخالفان این حکومت فقط تنها خواسته شون اینه که عده ای با نقاب اسلام ، اینقدر حق مردم رو‌ ضایع نکنند ..

اینقدر مردم رو‌در تنگنا قرار ندن و‌ مشکلات اشتغال و‌ اقصاد رو روی سر این مردم ستمدیده آوار نکنن .

و چقدر حق میدم .. و امان  ، امان از این یقه بسته‌ها و ذهن خفته های بیمار .. اگه پیگیر بوده باشین با یکیشون چند وقت پیش به شدت درگیر شدم ..

اینقدر این ادم ها در تلفیق کردن دینُ سیاست مهارت دارند که از این حجم از وقاحت جا میخورید ..‌نمیدونم چیشد که‌ این دو مسئله ی بی ربط رو‌، به هم ربط دادن که بالاخره اعتقادات مردم رو به بازی گرفتن.. فقط خدا پشت و پناه این مردم باشه فقط خدا ..


پ ن : یه سری حرفها ازینکه ریشه ی تظاهرات در چی بوده و چجور بوده هست ولی اهمیت نداره و تنها موضوع مهم اینه که شعله های امید در دل مردم روشن شد . امید به تغییر ..  :)

عاشقان

به درخواست لیلی بانو که میگه کم کار شدی میخوام ماجرای دیشب رو تعریف کنم . دیشب با بچه ها بار و بندیل انداختیم زیر بغلمون و رفتیم خونه ی ما ...

یه پیتزا فروشی نزدیک خونه مون هست ، رفتیم اونجا شام خوردیم و در همون حین میلاد بهم زنگ‌زد ..

جوابشو ندادم .میدونستم اگه الان صحبت کنیم دو ساعت دیگه قطع میکنیم ‌.

گفتم شاممو بخورم خودم زنگش میزنم .. بهش‌زنگ زدم.

همونطور که انتظار میرفت صحبتمون طولانی شد . و صحبت راجب فرناز بود . میلاد بی نهایت فرناز رو دوست داره اما فرناز میگه تو فقط برای من یه دوستی و نمیتونم بهت حسی داشته باشم.

بهش میگفتم بره به فرناز چی بگه .بارها بهش گفتم بذار من برم باهاش حرف بزنم .. میگفت میترسم .

ولی میلاد اکانت تلگرامشو داد و گفت برو از طرف من باهاش حرف بزن .هرچی لازمه بگو.

تو عمرم تو اکانت کسی نرفته بودم که محقق شد .

از WhatsApp با میلاد حرف میزدم و هم زمان برای فرناز مینوشتم .برای میلاد میخوندم میگفتم بفرستم براش؟ 

اداش زیاد بود میگفت نه اینو نگو .. نه اینجوری تا حالا باهاش حرف نزدم :| 

میلاد پشت تلفن گریه میکرد .. خیلی خیلی سکوت های طولانی بین ما برقرار میشد . میلاد تنها ، عاشق ، کشور دیگه ‌...

تحت فشار زیادی بوده و هست .. بنابراین از سکوت هاش ناراحت نمیشم . از گریه هاش حتی . براش لازمه یجوری خودشو خالی کنه.

از ماجرای همکلاسیش ، یعنی نگین برام گفت حتی ‌.

چشمام چهارتا شد که این دخترک مو قرمز چطور تو منجلاب داره غرق میشه .. و چقدر نسبت به خودش بی رحمه .

حرفامونو زدیم ، حرفاشونو زدن و بعد از چند ساعت قطع کردیم .

نمیدونم چرا هرکسی به این چنین مشکلاتی برمیخوره میاد پیش من :||

یا شنونده ی خوبی هستم یا خوب راهنمایی میکنم .

عاطفه بهم میگه آچارفرانسه .وقتی حرفای شخص مورد نظرشو نمیفهمه میاد پیش من ، و من براش ترجمه میکنم :/

من خوب راهنمایی نمیکنم .چون فکر میکنم اگه چیزی نمیشه ، نباید بهش اصرار کرد . باید گذاشتُ گذشت .. 

هرچند عاشق باشی ، بازم اصرار به چیزی همه چیو خراب میکنه.

همیشه از اصرار متنفر بودم ..همیشه !

گذشته م

فکر کنم این اولین بار بود که از گذشتم گفتم :)))

امان از دست توووووو لیلی ی ی ی ی اماااان =)))