من یک سوال اساسی از شما دوستان گرامی دارم !
مثلا قراره شما رو ببرن یجای تفریحی که تا حالا نرفتین ! یعذ حتما میپرسین اسم اون جا چیه !؟ میگن گلزار (!)
خب احتمالا اولین چیزی که به ذهنتون میرسه اینه که اونجا کلی گل داره ! خیلی خیلی خوش اب و هواست و ...
خلاصه همه جور تفکر و تصوری از اونجا میاد تو ذهنتون
ولی وقتی میرسید اونجا از این همه اختلافی که بین واقعیت و تصور شماست خندتون میگیره !
حتی دریغ از یک گل ... درخت ها با فاصله ی چند متری از هم .هوا بسیار گرم . اعصاب شما هم بسیار خورد
البته من در سکوت داشتم خود خوری میکردم و میگفتم پس حتما لاله زار هم لاله نداره ! گرمسار اصلا گرم نیست ! و سبزوار هم اصلا سبز نیس :/
البته حدود یک ربع طول کشید ک خودمو با شرایط وفق دادم و تونسم با طبیعت خشک ( به نظر من که خشک بود ) اونجا ارتباط برقرار کنم .بعدش فهمیدم میشه اینجا هم خوش گذروند
منو دختر خالم رفتیم از قنات آب بیاریم .به قنات که رسیدیم سراشیبی بود .سر خوردم و افتادم :)))
نمیدونم اون خانواری که اونجا بود منو دید یا نه !
ولی اگه دیده حتما بهم خندیده نع !؟ :(
بعدشم که نهار جوج زدیمو کلی با کامیار جان خاله سرگرم بودیم و کلی ادا اصول براش در میاوردیم ، اونم کیف میکرد !.
حالا از رقص اقایون نگم براتون بهتره کرکر خنده بود ! مخصوصا رقص شاطری بابا
ولی رضا نذاشت از رقصش فیلم بگیرم .با اینکه همش تاریکی بود و فقط یه هاله بود
بعدشم اونجا خیلی زنبور داشت :|منو که فوبیای زنبور دارم هی جا خالی میدادم ! اخرشم دیدم اصن نمیشه که تا اخر اینطوری باشم و هی بترسم. دیگه ریلکس شدم :)))
خط یازدهم قشنگ بود
مرسی