” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

19_ما را چه به آن کارها ، شایدم این کارها

الان یادم اومد ک قرص خوردم و نباید دراز میکشیدم . ولی نه من وقتی روی تخت قرار میگیرم ، وا میرم ! دقیقا شبیه همون کتلت هایی که مامان همیشه درست میکنه و وا میره[شوخی کردم کتلت دستپخت ننم معرکه س ]

 خب امروز از یه جنبه خوب بود از یه جنبه بد ! 

قسمت بدشو که توضیدم ( توضیح دادم پست قبل )

قسمت خوبشم اینه که من تونسم از دل فرد مذکور در بیارم و دلخوریش از من برطرف شد . منم به اشتباه خودم پی بردم .

یه سوپر مارکت جلو خونه مون هس . وقتی کسی حال نداره ، چون منه طفلک از همه کوچک ترم باید برم ازش خرید . تا حالا چهاربار رفتم ! :))) 

هر چهار بارم شبیه گداها رفتم 

امشب رفتم ماست خریدم ! ماستش خوشمزس ! با چنان ادعایی گفتم اینو من خریدم ک ... 

ینی کارخونه تولید کنندش همچین ادعایی نداشت :/ 

بعدم سعی کردم تمرین طراحی کنم که به شکل بسیار مفتضحانه ای منصرف شدم :)))) 

خلاصه اینجوریاس .

ما تابستونمونو روی تخت خواب سپری میکنیم:)))  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد