دیشب یه دل درد عمیقی گرفتم که نمیدونستم از ضعفه یا ازون دل دردا که کارمو به دکتر و قرص و آمپول میکشونه ...
دوبار شدید ترین شکنجه ها رو بابت همین دل درد تحمل کردم . هر دو بار ویروسی شده بودم.
دیشب تا دلم درد گرفت عین همین موج گرفته ها دور آشپزخونه میچرخیدمو هر چی میدیدم حواله ی شکمم میکردم که اگه از ضعف باشه زودتر برطرف شه . هی میخوردم هی میدیدم بدتر میشه . برنج ،ماست ،نون ،شیرینی ، بستنی ! معدم تعجب کرد ..
بعد به این فکر کردم که اگه اینا برسن اون پایین و هضم بشن یکم طول میکشه خب . بهتره صبر کنم !
گفتم بهتره برم رو تختم دراز بکشم و صبر کنم ... این شد که خوابم برد !
صبحم حالم خوب بود . بعله !
فقط نمیدونم چرا اینقد دیر بیدار میشم. هنوز اثرات ماه رمضون از من نرفته .. اخه تا سحر بیدار بودیم به بعدش میخوابیدیم ..
چیکار کنم زود بیدار شم ؟