” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

66-امروز عصر

قراره بود فردا صبح با خالم برم بیرون .منتها ساعت 4 پی ام داد ممکنه امروز عصر بریم .حدود ساعتای 5 بهت خبر میدم .

گفتم باشه پس من میرم حموم ! تو حموم بودم دیدم صدا خاله میاد ...

گفتم تو قرار بود ساعت 5 خبر بدی الان اینجا چیکار میکنی ؟ خلاصه از پشت در باهم بحث میکردیم

پریدم بیرون و تند تند سعی کردم آماده شم . خیلی سعی کردم اما نشد . تو خونواده من به دیر آماده شدن و فِس فِس کردن مشهورم.

مثلا اگه تو خوانواده مردی از دست همسرش ناله کنه و بگه همسرم خیلی دیر آماده میشه یعنی هنوز منو ندیده . که اگه منو ببینه دست زنشو میبوسه . بارها مورد داشتیم که قرار بوده دست جمعی بریم بیرون و من یه ملتی رو مَچَل کرده بودم . آخرش حوصله شون سر رفت و همه رفتن . منم لحظه های آخر برای اینکه جا نمونم رو هوا پرواز میکردم ..

بگذریم ...

جیبم این روزا خیلی خالیه . هرچی پول داشتم قبلا خرج شد .با خاله که رفتیم بیرون کلی مغازه رفتیم .منتها برای بازدید . من چیزایی که میخواستم داشته باشمو تو ذهنم نگه داشتم تا وقتی پول دستم اومد برم بخرم .کجاها که نرفتیم ؟؟؟ انگار تو عمرم این مغازه ها رو ندیده بودم .خلاصه ها خیلی جاها رفتیم .. لحظه اخری از شدت گرما رفتیم بستنی قیفی خوردیم .. من یه دستمال گرفتم زیر دستم تا چکه نکنه ..

خالمم در حین رانندگی بستنی میخورد . من بستنیم داشت تموم میشد برگشتم به خالم نگاه کردم تو دلم گفتم چقد خوب بستنی میخوره اصن چکه نمیکنه .. سه ثانیه بعدش دیدم یکی داره تو گوشم جیییغ میکشه !!

برگشتم دیدم تمام دستاش پر بستنیه . دستمال برداشتم دستاشو پاک کردم گفتم فقط خواهشا مارو به کشتن نده .

دیدم نگه داشت .گفتم نمیری با این بستنی خوردنت (خودم چشمش زدم)

گفت بی شعور به من چه خودش سوراخ شد . گفتم آدم نیستی ک ! داشتی مارو میکشتی .

و همینجوری که از خنده ریسه میرفتیم حرکت کردیم !


قبلا گفته بودم خیلی با خاله هام صمیمی هستم . پس هرکی بگه این چه طرز حرف زدنه پیگرد قانونی داره . تمام.

نظرات 3 + ارسال نظر
فرانک دوشنبه 19 تیر 1396 ساعت 00:55 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

من دو سوته حاضر میشم...
به سوت سوم نیازی نیس

جدی ؟ بابا ایول ..

فرانک دوشنبه 19 تیر 1396 ساعت 00:54 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

میشه منم چشم بزنی تا لاغربشم؟

از دیروز تا حالا ندیدمت چه چاق شدی !!!!!!!

(برو خیالت راحت بسپرش به خودم )

The Conqueror Worm یکشنبه 18 تیر 1396 ساعت 22:04 http://lunacy.blogsky.com/

منم خیلی فس فس میکنم تو کارهام طوری که خودمم حوصله ام سر میره و توی حسابمم هیچی پول نیست خیلی چیزها دلم میخواد یه جورایی تا یه جاهایی همدردیم.

به نکته ظریفی اشاره کردی.منم خسته میشم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد