” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

86-عروسی

امشب که رفتیم‌ عروسی ، تالار خیلی خفن بود ..

تازه ازون خفن تر ، خانواده عروس بودن که فکر کنم خیلی پولدار بودن . مثلا مادر عروس یه سرویس طلا و ده تا انگشتر به دخترش داد .. تازه عروس لباسشو ۱۰میلیون خریده بود .

لباسش‌ از لباسای دیگه فوق العاده تر نبود .اما چون دست دوز بود قیمتش بالا بود .

ما از فامیلای دور داماد بودیم .‌ من هیچکی رو نمیشناختم از فامیلای داماد =))) به غیر از خاله های خودم البته .

زن پسر خالمم اومد با ما سلام و علیک کرد .دلم براش میسوزه . بنظرم لیاقتش خیلی بیشتر از پسر خالمه !

اون شبو یادمه که یکی از خاله هام خیلی محتاطانه بهم گفت یه چیزی بهت میگم . آروم باش ، قشنگ فکراتو بکن !

بهم گفت دوتا خواستگار داری ! یکیش پسرخالم بود .

خیلی داغ کردم ! خیلی خیلی ..

گفتم دیگه حرفشو جلو من‌ نزن ! 

خالمم گفت اکی . پس من به مامانت خبر میدم .

مامانم وقتی جواب منو فهمید گفت احسنت :|

بعد از یه مدت که فهمیدم پسرخالم با دختر عموش عقد کرده نفس راحت کشیدم .‌..

ولی دختره ، بنظرم خیلی دختر خوبیه . با اینکه تا حالا باهاش هم صحبت نشدم .‌.

امشبم پسر خالمو دیدم .دم در خروجی‌ تالار، یک ثانیه چشم تو چشم شدیم‌ ، خودمو زدم‌به کوچه علی چپ ! 

دیدم اومد طرف منو آبجیم گفت دختر خاله ماشینتون اونجاس :/

برین تو ماشین‌ !!

فکر کنم‌غیرتی شده بود . خب‌‌ به انگشت کوچیکم :/ 

فردا هم قراره برم برای عروسیش‌که توی شهریور لباس بخرم.

دوست دارم‌‌ رنگش زرشکی باشه ، گیپور هم داشته باشه :/

همین دیگه شب بخیر 



نظرات 1 + ارسال نظر
فرانک سه‌شنبه 3 مرداد 1396 ساعت 11:25 http://sadbargkhatere.blogsky.com

سلام ثنا خانوم...
روزت مبارک گل دختر....
ایشالا عروس بشی با لباس عروس سی تومنی....
منظورم میلیون بود...

سلام فرانک جان.
مرسی عزیزم خخخخخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد