” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

158

امروز باید از کرمان حرکت کنیم بریم بم بخاطر عروسی پسر خاله.منم که هیچ کاری نکردم هنو :|| 

یکی منو بندازه تو حموم درم قفل کنه ! 

میشه !؟ 

دیشب آبجی اینا اومدن کرمون بعد امروز صب رفتن ! 

من تو هال خوابیده بودم .چقد مظلوم آخه ://

صبی با جیغای مخملی بیدار شدم ولی سنگر رو حفظ کردم و خوابیدم .بعدکه چشامو باز کردم دیدم عع رفتن که =(

الانم دست و صورت نَشُسته در خدمتم =))) 

نظرات 4 + ارسال نظر
Leyli شنبه 18 شهریور 1396 ساعت 12:35

آره من همون یکدانه ممبرم :)
اینجا بیشتر بنویس...

وَه یکدانه ممبر خودم =))))
چشم چشم مینویسم

فرانک شنبه 18 شهریور 1396 ساعت 12:03 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

سلام دوست جونی...
رفتی کرمون پست نمیزاری یا اینکه رفتی تلگرام نویس شدی؟؟؟

سلام فرانک بانو جان . هر دو مورد .ولی الان میخوام قول بدم اینجا هم تند تند پست بذارم

Leyli شنبه 18 شهریور 1396 ساعت 00:20

خدایی انصاف بعد تلگرام‌نویس شدنت اینجا کم بنویسی :))

عه ینی ایینجا هم زیاد زیاد بنویسم ؟ چشم چشم ‌.
تو لیلی هستی ‌. همون یکدانه ممبرم ؟؟ (اولین ممبر)
اره ؟؟؟

beny20 پنج‌شنبه 16 شهریور 1396 ساعت 14:35 http://beny20.blogsky.com

عروسی بجای ما هم برقص و‌خوش باشااا :)
.
.
.
این بادیگارد رو حتما ببین خیلی قشنگه ...

خوشیدممم به شدت ..

حتما میبینمش .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد