من در تعریف کردن هیچ موضوعی مهارتی ندارم .. حالا اون موضوع میخواد موضوع خنده داری باشه یا موضوع غم انگیزی یا هرچی ..به همین خاطر نوشتن رو ترجیح میدم.
چون موقع تعریف کردن میمیک صورتم عادیه و نمیتونم هیجان ، شادی ، یا غم رو ، ضمیمه ی حرفام کنم .
خلاصه یکی از دلایلی که توی اکثر پستام در حال تعریف کردن خاطره هستم همینه .. خاطره ، قشنگیش به اینهکه بقیه هم توی خندیدنش سهیم بشن .
باید تعریفش کرد . . موقع نوشتن حسم بهتر منتقل میشه .
بار ها و بارها مچ بچه ها رو موقع خوندن چنلم گرفتم که در حال خندیدن بودن . . و یکبار خیلی قبل تر ها که وبلاگم ادرس دیگه داشت ، ادرس رو به ابجیم دادم .
یادمه تو حال خودمون بودیم .اون سرش تو گوشیش بود دیدم بلند بلند داره میخنده .. حالم خوب میشه اینجوری .
بخاطر همینچنل و وب دارم .
میخوام بگم شاید خندیدن . شاید خوشحال شدن ، حس خوبی گرفتن یا هرچی ..
و طبق معمول سعی میکنم کمتر از غمهام بگم . بخاطر همین هیچ وقت موقع ناراحتی تابلو نیستم .. چون ادم ارومیم ..
ولی عصبانیتم کاملا فاحش هست :))
خلاصه اینجوریاس .
سلام دلبرشیرین...
خوبی عشقم ؟
مرسی که دل یه ملت رو شاد میکنی....
الان دیگه آشتیم...
آقا من زود قهرُک میشم شما مراعات منو بکنید
سلاااام عشق مننن
قربونت تو چطوری ؟
فدااااای تو ..
نهبا عروست هیچ وقت قهر نکنی :(((