اومده بودم چس ناله کنم و بگم از وقتی لپ تاپ ندارم حسم خوب نیس ! که گوشیم زنگ خورد :|
ابجیم بود . گفت بریم جنگل قائم .سریع اوکی دادیم و من پریدم تو حموم :دی
همیشه منو بخاطر این کارم مسخره میکنن.ولی اگه نرم حموم بهم خوش نمیگذره . جاتون خالی تو ماشین مثه سگ لرزیدم فقط :/ سرمم از قبل درد میکرد که دیگه الفاااااتحه ..
خلاصه به عمو و زن عمو و آبجیم پیوستیم .. ! اونا از قبل رفته بودن...
رفتیم گنبد جبلیه . اونجا هم مثه بلانسبتی لرزیدم !!
فقط رفتیمتخمه شکستیم اومدیم :دی
موقع برگشت رفتم تو ماشین عموم . شیشه ها همه پااایین.
زن عموم گفت ثنا باد اذیتت نمیکنه ؟
تا خواستم جواب بدم عموم گفت نه باباااا چه اذیتی بذار فوکولاش بهم بریزه :دی
منم جهیدم و موهاشو بهم دیختم =))) در حین رانندگی..
الانم اینقد شام خوردم که دارم میترکم ولی ته ته دلم ضعف میره :||| ازون رژیم های طلاییتون برای منم بنویسین ..