” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

51-نودل

خیلی دوست داشتم خوابگاهی بودن رو تجربه کنم و تجربه ش کردم . یه اتاق با چهار تا تخت . ما چهارتا خیلی زود باهم رفیق شدیم . خیلی هم زود شناخته شدیم . شر ترین بودیم واقعا ! ترم اول که خوابگاهیا مظلومن همه و مخصوصا مسئولای خوابگاه ما 4تا رو خوب میشناختن . از کارایی که میکردیم تو یه پست جداگونه مینویسم .

دوتا از بچه ها بندری بودن. یه بردسیری .. 

وقتایی که چند روز تعطیلی میشد و ما برمیگشتیم به شهر خودمون خیلی خوب بود !

چون وقتی برمیگشتیم به خوابگاه با دست پر برمیگشتیم .  آخه دانشگاه خسیسمون فقط به ما نهار میداد . صبحانه و شام با خودمون بود.

بیشتر مشکل شام داشتیم . اولین بار که با واژه ی *نودل* آشنا شدم توسط همین دوتا دوست بندریم بود.

اعتراف میکنم که قبلش نخورده بودم . رشته و آبه دیگه .. ادویه و فلفلشو میزدیم و میخوردیم . پختشم خیلی راحت بود.

اوایل نمیفهمیدم حکم جواهرو داره این *نودل* !!

آخرای ماه که اندوخته ی غذامون تموم میشد این نودل ها رو با سلام و صلوات و بسم الله بسم الله از زیر تخت میکشیدیم بیرون و سلانه سلانه چهارتایی میرفتیم تو آشپزخونه . همیشه هر چهار تا با هم بودیم . انگار به هم چسبیده بودیم .

هر کدوم یه دیگ مینداختیم زیر بغلمون و نودلمونو درست میکردیم . اونقدر که به نودل ها احترام میذاشتیم به خودمون نمیذاشتیم ..

*عزیزم خوابگاهی نبودی نمیدونی .. نمیدونی !

وقتی از تعطیلات برمیگشتیم ده روز اول وضعیت سبز 

پنج روز وضعیت زرد ..

15 روز بقیه وضعیت قرمز بود و ما توی شعب ابی طالب به سر میبردیم !!

این همه توضیح دادم که ماجرای خوابمو بگم ! 

اگه از وضعیت تغذیه ما چهارتا نموداری تهیه میشد ، نودل در صدر جدول بود و نمودارش صعودی !

دیگه شکل نودل شده بودیم !!

یه تعطیلاتی بود و ما برگشته بودیم به شهرمون . ظهر بود و من تو اتاقم خواب بودم . که خوابی دیدم !

فک میکنین چه خوابی ؟ خودمم نمیدونم چی بود . اما یادمه که همه بودن . عمو ها ، عمه ها ، خاله ها .. همه بودن !

من یه عمو دارم که قدش بلنده . لاغرم هست . یه دختر فیس فیسی هم داره .

دخترش در واقعیت خیلی تیپ میزنه و اینا . ولی من تو خواب دیدمش خیلی چلی لباس پوشیده بود. مثه ادمای دهه 50 لباس پوشیده بود.یه مقنعه دراز و مانتو گشاد و چروک و شلوار گشاد .. خیلی افتضاح بود.

اسمشو گذاشتم زنِ ب...س...ی...ج...ی ! معذرت میخوام ولی تو خواب بودا  وگرنه در بیداری من همیچین جسارتی به برادران و خواهران نمیکنم !

بعد برگشتم رو به عموم  گفتم : همچون نودل باریک و لاغر اندام . و در حالی که تو خواب میخندیدم بیدار شدم ! =))


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد