دیشب خاله م پیش ما خوابید چون شوهرش تا صبح شیفت بود . خواهرزادم خواب بود و ما توی تاریکی اروم با هم حرف میزدیم ..
منم کم کم داشت خوابم میگرفت و از یه جایی فقط سرمو تکون میدادم . تاریکم بود و اون نمیفهمید من هیچی گوش نمیدم
این خواهرزاده منم الان اومد پدر کیبوردو در آورد به سلامتی :| تازه چنگمم کشید .. :||||
مطلب بالایی که رمز داره ، خصوصیه؟
چرتو پرت نوشتم ذهنم تخلیه بشه . . .
منمطلب خصوصی ندارم مگر از ناراحتیام بنویسم
همون خاله ای که پیشت خوابید دیگه!!!!!
منم دست کم از تو ندارم...
کلی خاله ی خوب و عمه ی عنتر دارم
خاله های من ماهن ماااه ...عاشقشونم.
وای از عمه هام ...
سلام به شما ؛ ثنا بانوی عزیز.خاله ی اون خواهر زاده ای بامزه...
(:
سلام باران عزیز
اگه به خالت نگفتم....
یه آشی برات نپختم!!!
این چه وضعه شعر خوندنه!! برگرد از اول با ریتم بخون...
من 7 تا خاله دارم به کدومشون میخوای بگی