” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

94-مسافرت پشت مسافرت

خب من از مسافرت برگشتم..

بچه ها خیلی شاکی بودن که چرا نیستم . میخواستن زودتر برگردم تا با هم بریم بیرون . 

واسه امشب برنامه چیدیم ، منتها یکیشون مهمانی دارن .

خب کنسل شد !!

من جمعه یا شنبه ، باز میرم مسافرت ...

امروزم چهارشنبه س ... در نتیجه اگه فردا نتونم ببینمشون دیگه میرم ..


60-روانشناس روانی

همش دنبال تابستون بودم که تفریح کنم . بیا اینم تابستون .. 

روز تا غروب پای لپ تاپم !! نه ورزش نه نقاشی نه مطالعه . من داشتم زبان انگلیسی میخوندم نمیدونم چیشد که دیگه نخوندم .

به شدت با بحران های این چنینی رو به روام .بخاطر اینکه نمیدونم چجوری ساعات روزمو تنظیم کنم .در روز چندتا فیلم ببینم . چندتا پست بذارم وبلاگم . چجوری تایمم رو به بقیه کارا اختصاص بدم . چجوری انگیزه ایجاد کنم که از تک تک لحظه هام استفاده کنم .

گاهی وقتا دلم برای خودم میسوزه میگم بیچاره همش 20 سالته ! (آبان 21 سالم تکمیل میشه ) فعلا سنمو میگم 20

چند سال دیگه میگم عی وای تو 20 سالگی چه کارایی که میتونستم و نکردم .چه فرصت هایی رو از دست دادم .همین الانش دارم افسوس میخورم .به شدت احساس میکنم باید برم پیش یه روانشناس که یکی محکم بزنه تو گوشم بگه 20 سالگیت فقط یه بار تکرار میشه !

منم یکی محکم بزنم تو گوشش بگم خیلی وحشی شدی تازگیا ! چخه ، چخه ...

بعدشم در حالی که متهوع ( متحول ) شدم بیام خونه و برنامه ریزی کنم !

فحش دادن به اجداد روانشناسم بذارم تو صدر جدول ! و بعد به بقیه کارام بپردازم .. 

احساس میکنم بعضی وقتا زیادی دارم چرتو پرت میگم. شما نظری ندارین ؟