” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

123-دانشگاه

یه کتاب فروشی دست دوم تو شهرمون پیدا کردم ! 

پررر کتاب بودآ ‌.. من که خوره کتابم ازین به بعد جامو اونجا میندازم ! چی میگم من .. :/

منظورم اینه ازین به بعد جام اونجاست !

دیگه حوصله ندارم نصف پولمو بدم برای کتاب :| خیلی پولدارم؟

خیلی خفنم؟ نع ! بنابراین میرم کتاب دست دوم میخرم در حد نو ! تا حالا نخریدم . فلذا قصد دارم بخرم ببینم چی میشه ..

اخه اخلاق من جوریه که اگه یذره جلد کتابِ نو ، تا خورده باشه نمیخرمش ! تا این حد .. بعد حتی اگه بخرمش بدم میاد بخونمش.

بنابراین نمیفهمم رو چه حسابی میخوام کتاب دست دوم بخرم!

ببینید یه اخلاقای بدی دارم که اگه بخوام بنویسم طومار میشه. 


دلم میخواست خیلی پولدار میبودم . اگه پولدار بودم قطعا برای گوشیم که داغون شده حرص نمیخوردم :|

تمام سیستمش ریخته بهم رو مخمه ! 

فعلا نمیتونم عوضش کنم ! شاید یکی دوماه دیگه یه فکری بکنم.

بیایین تو کامنت بنویسین چه مدل گوشی خوبه ! زود باشین ..

من الان عصبانی م !

از یه طرفم استرس دانشگاهو دارم .

وقتی از کرمان اومدم ، مرخصی نگرفتم . سرمو انداختم پائین اومدم. دقیقا همون کاری که مسئوله گفت کردم :|

الان میبینم پونزدهم انتخاب واحده ! نتایج کنکورم معلوم نیس کی میاد .. خب مثلا من انتخاب واحد کنم بعد کنکورم قبول بشم.بعد اونوقت چی میشه؟ تکلیف اون شهریه های بی صحاب چی میشه ؟


یا اصن اینو بگو کدوم بلانسبت .. استغفرالله ! کی گفته عروسیتو بندازی شهریور .. نفهم ؟  (نصف استرسم سر اینه که دقیقا اون لحظه که انتخاب واحده ، من وسط عروسی دارم قر میدم )

ببخشید !

آهای دانشجوهای عزیز و باتجربه ! بیایید به منِ بی نوا بگید قضیه از چه قراره و من باید چیکار‌کنم .آفرین.



بعدا نوشت : من فردا بیام ببینم کسی کامنت نزده و جواب سوالامو نداده ، بلاگ اسکای رو به آتیش میکشم . ببین کی گفتم!

121-خواب یا کتاب؟

ینی الان از این پوزیشن خارج شم دستمو دراز کنم کتابو بردارم ؟

بعد کتابو باز کنم ؟ بعد بخونمش؟ این همه کار با هم ؟

در توان من نیست ! 

ولی بازم هرچی باشه بهتر از اینه که بخوابم ‌


104-عمه ی بیشعور

عمه کوچیکم‌ توی تلگرام پی ام داد که ثنا میخواستم بپرسم چه رشته ای قبول شدی و فلان .

منم بدون هیچ حرفی بلاکش کردم.

الان اس داده ثنا چرا منووو‌ بلااااک کردی .. دماغ عملی (دخترعموم) میخواست بدونه چرا منو بلااااک کردددی اخههه!؟؟


خب اینا یه جور شخصیتی دارن که سال تا سال اگه بمیری حالی از ادم نمیپرسن و موقع سختی ها به طرز معجزه آسایی ، گم میشن.

فقط موقع فضولی بلدن بدوم سلام و‌ علیک و .. خیلی سریع بگن که دارن از فضولی میمیرن ! 

منم بلدم چجوری برخورد کنم تا خوب بکوبونمشون .

و نکته ی مهمش اینه برام مهم نیست طرف مقابل کیه .آشنا ، غریب ... هرکی بیشعورباشه ، جوابش یکیه ! 

چون هم شعور خودشو برده زیر سوال ، هم‌با اعصاب من بازی کرده.

92-کافه ای به نامِ «چرا» ؟

عزیزان دل ! 

۳ سؤال از شما میپرسم . افعال جمله رو تغییر بدید و سوال ها رو از خودتون بپرسید ! 

سؤالات رو با دقت بخونید و‌ راجب جواب هاتون فکر کنید .

سوالات از کتاب «کافه ای به نام چرا » اثر جان پی استرلکی.


۱- چرا اینجا هستید ؟ 

۲-آیا از مرگ میترسید ؟ 

۳-آیا راضی هستید ؟


*سوال ها راجب شما و‌ زندگیتون هست .از جنبه فلسفی به سوالات نگاه کنین . اگر جواب قانع کننده ای برای خودتون پیدا کردید خوشحال میشم در قسمت کامنت بنویسید .

و در آخر این کتاب به همه پیشنهاد میشه ‌


87-تمرکز ندارم

نمیتونم کتاب بخونم به دو دلیل ! 

یکی اینکه گشنمه ! با اینکه صبحونه خوردم ..

دوم اینکه خیلی سر و صداس .

بابام ازون طرف آهنگ گذاشته ، تلوزیون ازون طرف صدا میده.

مامانم حرف میزنه ، مخملی هم آژیر میکشه .

به تمرکز احتیاج دارم . 

تازه از این ناراحتم که مامانم میخواد یه جای دیگه بریم لباس بخرم...‌ ولی اونجایی که من دیدم لباسای قشنگ تری داشت .

بنابراین من امروز هیچ جا نمیرم !