” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

02_آزمون کلم چی

در سه صورت میتونی منو آروم ببینی در بقیه موارد 

در حال خوردن سر بقیه ام

یک : سرم توی گوشی باشه D:

دو : در حال فکر کردن باشم 

سه : ناراحت باشم [که در این مورد بازم دارم فکر میکنم ]

در مورد اخر ن تنها من با کسی حرف نمیزنم ! که کسی هم نباید با من حرف بزنه (!)

وگرنه هر گونه عکس العملی پای خودشه :/ من قبلا تذکر دادم :))

امروز سر جلسه آزمون در حال فکر کردن بودم . 

البته نه فکر کردن روی سوالات ! 

اصن میدونی چیه من وقتی سر جلسه ازمونم نمیتونم افکارمو کنترل کنم ! 

مثلا موهای اون دختره توجه منو جلب کرد . بعد به خودم فوش میدادم که اخه این موهای لخت و بی خاصیت چیه که تو داریخب منطقیه این فقط یه موردش بود.بقیشو نگم بهتره(!)


من اصولا سر جلسه ی ازمون تصمیم های بزرگی میگیرم.وقتی میبینم یه سری سوالاتو نمیتونم حل کنم میگم رفتم خونه حتما فلان درس رو میخونم و با فلان تعداد تست رو حتما میزنم [به به من چقد خوبم ] ولی خب تا پام به خونه میرسه تمام تصمیم ها و اهدافم  به یکباره شیفت دیلیت میشن :/

خب مگه اینترنت لعنتی میذاره تو رو (؟)

یا مثلا اینستا و تلگرام و وب ؟ 

نمیذاره عزیز من نمیذاره (!) 

اونا فقط یه سری اهداف کوتاه مدتن که خودشون برطرف میشن اصن لازم نمیدونم خودمو بخاطرشون اذیت کنم بجاش لعنت میفرستم به شیطون که یه وقت گولم نزنه برم درس بخونم

والا من یه عمره دارم همین کارو میکنم :))


بزن ای دخترک سازی که سوزش

زند آتش به دنیای مجازی 

01_انتظار

یکمی که دیر کرد سگرمه هام رفت تو هم ! تو اون گرما هیچی عذاب آور تر از این نبود که سرپا واستی که بابات بیاد دنبالت ... بعد از کلاس سه ساعتی 

اومد دنبالم ..تا نشستم توی ماشین خنکای باد کولرو حس کردم ! انگار از توی تنور درت آوردن یک راست انداختنت توی فریزر 

بابامم تا راه افتاد گفت : لعنت به ترافیک زاهدان که به هیچ قراری رحم نمیکنه . برگشت بهم نگاه کرد ببینه عکس العملم چیه ؟! :/

چون میدونه چقد از انتظار متنفرم ! 

منم لبخند زدم ! و غر نزدم (!) باورررر میکنی ؟ غررر نزدم !!!!

چشامو بستم و خودمو توی خونه تصور کردم ! 

اما وقتی چشامو باز کردم دیدم (واویلا) بازم خرید داره ! 

ثنا برم موکت بخرم 

ثنا میوه بخرم

ثنا پیاده شو بپرس فلان چی آماده شده؟ 

اینا رو تحمل کردم . باور کن غر نزدم (!)

اما اهنگایی که توی ماشین پخش میشد بشدت [چس ناله] بود و بشدت منو عصبی میکرد ! 

اونقدر آهنگا مزخرف بودن که بدون رودربایسی به بابام گفتم

بابا آهنگات فوق العاده افتضاحن ! بابامم هی تند تند آهنگا رو میزد جلو ولی بعدی از قبلی هم بدتر میشد :/

بعدش گفت اخه من اینا رو دوست دارم

[ آخه اینا رووو (؟) ]

و فک کنم تو مدتی که توی ماشین بودم توی دلم ده بار به افتاب فوش دادم (!) ازون فوش زشتا ^___^