اینایی که تازه ازدواج میکنن رو دیدین؟ در دوران نامزی و عقد و فلان .. همینکه مَرده وارد زندگی خانومه میشه ، خانومه شروع میکنه به گذاشتن عکسای شوهرش روی پروفایلش . . . ینی آقا ما شوهر داریم .
بعد حالا تصور کن اینا دعواشون بشه یا سر یه چیزی قهر کنن .
چه اتفاقی میوفته ؟ خانومه میره عکس شوهرشو از روی پروفایلش برمیداره (ینی باهات قهرم) .
اون مدتی که عکس شوهره نیست میفهمی هنوز از دست هم دلخورن . خانومه عکسای دپ میذاره .. تکست های غمگین میذاره . بعد که آشتی میکنن دوباره عکسای شوهرشو میذاره .
میگه اقامون فلانه .آقامون دنیامه (با صدای ظریف بخونید).. نباشه نیستم واز این قبیل کارای سوم دبیرستانی =))
بعد این چرخه همچنان ادامه داره . ینی ما میتونیم تایم قهر و آشتی این دو نفرو بفهمیم . بعد آقاهه که غیرت داره . کلا هیچ وقت که نمیاد عکس زنشو بذاره پروفایلش !
غیرتم که نداشته باشه عقل که داره .. اگه عکس زنشو بذاره موجی از پیام ها میاد با این مضمون :
+ ای زن ذلیل بیچاره
+ ای زن ندیده ..
+ حالا زن گرفتی چرا هول کردی
+ ینی خاک تو سرت ابهت نداری
+ آبروی هرچی مرده بردی !
+ تو دیگه از ما نیستی و .. فلان =))
و اینجوری میشه که مرد فکر اینجاهاشو میکنه و همچین خبطی نمیکنه . بجا این جنگولک بازیای بچگونه به زنش میگه ”دوستت دارم “ .. و یه عالمه محبت میپراکند .خانومه هم کلی کیف میکنه .
ولی وقتی که دوران نامزی و عقد تموم میشه و این دو زوج ازدواج میکنن و میرن زیر یک سقف دیگه از این خبرا نیست . اگرم باشه همون چند ماهه اوله ! بعد کم کم با ماهیت هم اشنا میشن .. اختلاف عقیده و سلیقه و فرهنگی و همه اینا خودشو نشون میده . و کلی دغدغه فکری و کلی قرض و وام و اینجور چیزا دارن که یادشون میره دو سه ماه پیش همه جا آقامون خانومم میکردن تا همه عالم بفهمن این دوتا چقد خوشبختن .
بعدش مورد داشتیم دو طرف که اینقد عاشق هم بودن و آقاهه برای اشکای خانومه تلف میشده ، وقتی میرن زیر یک سقف ، اقاهه به انگشت کوچیکشم نیست که خانومش ازش دلخوره .
خسته س پا میشه میره میخوابه !
براش مهم نیس خانومه امروز قهره رفته روی کاناپه خوابیده.
این وقت شب حوصله منت کشی نداره چون باید زود بخوابه ، صبح زود بره سرکار ...
این میشه که این خانومی که تا چند ماهه پیش نوایِ آقامون آقامونش گوش فلک رو کر میکرد ، الان سرخورده س و فکر میکنه شوهرش دوستش نداره و این عواقب داره
این داستان ادامه دارد ..
بگم بر اساس واقعیته ؟ مورد داشتیمآ...
یکی از والاترین و بهترین لذت های دنیا اینه که نور خورشید بتابه تو اتاقت بعد تو هم پاهاتو دراز کنی ، آفتاب برسه به تموم وجودت . بعد هی ویتامین D جذب کنی ..
دیشب نتم قط شد ولی من تا ۶ صب بیدار بودم :||
خوابم نمیبرد ..
دیگه ساعت ۱۱ بیدار شدم . با صدای زنگ گوشی .. کی جز مامان بزرگم این موقع زنگ میزنه =))) گوشیو برداشتم تو حالت خماری سلام و احوال پرسی کردم .. گفت خواب بودی گفتم نع :|
اگه میگفتم اره میفهمید چقد بیکارم که تا ساعت ۱۱ میخوابم .
بعدم بیدار شدم تا الان فقط یه چایی زدم . به نظرتون من زنده میمونم یا دار فانی رو وداع میگم ؟
خب پاهامو جمع کردم به اندازه کافی ویتامین D جذب کردم وپاهام جزغاله شد ..
خدایا دمت گرم شهریوره ها .. یکم زیر شعله رو کم کن پختیم به قرآن .
اولین قدمی که برای کم و به اندازه غذا خوردن برداشتم این بود که بشقابمو کوچیک کردم . مثلا امشب خیلی کم شام خوردم .
چرا ؟ چون بشقابم کوچیک بود .. اگه میخواستم حریص بازی در بیارم و بیشتر بکشم ، از لبه های بشقاب میریخت بیرون =)))
بله میتونستم کم بکشم اما دوبار بکشم!
ولی خودمو که نمیتونم گول بزنم . عع
امروز ۴۰۰ تا طناب زدم .. ولی ورزشی که هر شب میرمو هنوز نرفتم . الان میخوامبرم .. ساعت ۲ :|||
اودافظ
وبلاگم قربانی استرس ها و ناراحتیام شده .. ینی قول میدم تکلیف دانشگاهم معلوم بشه اینجا جشن بپا کنم .. بشکن زنان براتون پست بذارم !
ولی اگه اجازه بدین فعلا غرغر کنم ! ای تُف تو روی دانشگاه و مسئولاش و کشور و مملکت درپیتمون =)))
کارت بانکیمم جواب نمیده .الان نتم تموم میشه ..
ای تُف!
به شوهر خواهرم راجب دانشگاه گفتم . هر روشی گفتم گفت نمیشه .. حتی کمیسیون ! میگه باید دلیل موجه براشون ببری نه فقط اینکه زمان انتخاب واحد با نتایح تداخل داشته یا اینجوری بوده ، اونجوری بوده .
فکر کردم اگه توی زمان انتخاب واحد ، انتخاب نکنمزمان حذف و اضافه میتونم !
ولی میگه نمیتونی . انتخاب واحد ۱۲ دهم هست . مثل اینکه ..
تموم وجودم یخ کرده . اگه برمیگشتم به عقب هیچ وقت مرخصی نمیگرفتم . هیچوقت .. یه استرس الآنم نمی ارزید .
واقعا دیگه خسته شدم . همیشه برای دانشگاه ، سکته ناقص میزنم .. من آخر سر همین موضوع میمیرم .
مملکت نیست که دیوونه خونه س . هیچچیش رو حساب و کتاب نیست . حتی اگه نتونم سر وقت انتخاب واحد کنم ممکنه توی خوابگاه اتاقم با بچه ها یکی نباشه !
الان میخوام روی همه چی بالا بیارم .. اعصابم کشش نداره .
فردا زنگ میزنم دانشگاه . بعد میام میگم چیشد ..
اگه دیدم همه چی قمر در عقربه قید نتایجو میزنم میرم همون کرمان .
خب الان با اجازه یکم برم گریه کنم.
خدافظ