ثنا در آستانه ی گریه . پر از استرس پر از دلهره ...
پر از اتفاقای پیشبینی نشده .پر از بی حوصلگی ..
اگه من ترم قبل مرخصی نگرفته بودم این مشکلاتو نداشتم .لعنت لعنت لعنت به من . تا میام این مشکلو حل کنم یکی دیگه اضافه میشه . واقعا تا مرز جنونم الان .
لعنتتتت بههه مننن احمممممق
با سلام .
امروز میخوام طرز تهیه پوره سیب زمینی رو آموزش بدم .
ابتدا به اندازه ی رضایت شکمتون سیب زمینی بردارید بذارید آبپز بشه .
بعدش تعدادی پیازو سیر ، هر چقدر که عشقتون میکشه ریز کنید و بریزید تو قابلمه یا ماهیتابه تا تفت بخورن . تا اونا تفت میخورن شما سیب زمینی ها رو رنده کنید و با دستهایی که از قبل با آب و صابون شستین (خیلی مهمه ها ) سیب زمینی ها رو ورز بدین تا بهم بچسبن .
سپس به پیاز و سیر های تفت خورده اضافه کنید و بذارید سیب ها هم اندکی تفت بخورن . بعدش بریزیدشون یک ظرف و دیزایین و این حرفا
میتونین کنارش گوجه و خیار شور هم سرو کنید و سس هم جزو واجبات میباشد .
با خداحافظی .
بعدا نوشت : نیاید بگید پوره سیب زمینی که با شیر درست میشه که با کفگیر میام سراغتون . اصن چه معنی میده توی غذا شیر بریزید.
همینی که گفتم رو درست کنید حالشو ببرید . خیلیم خوشمزه س . به عنوان میان وعده ، یا نهار یا شام =))) چه فرقی میکنه اصن -.-
میخوام دستور پخت یک صبحانه ی خیلی خفن طور رو بهتون بدم . ممکنه بعضیا آشنایی داشته باشن . ولی برای اون دسته میگم که نمیدونن.
این صبحانه اسمش پخت پیازِ . شما میتونین صداش کنین پیاز های شناور در تخم مرغ های طلایی ..
ابتدا چند عدد پیاز ( به اندازه ی تقاضای شکم خودتون و اطرافیانتون) برمیدارید و ریز ریز میکنید . ریز ریز ها ...
بعد میریزید توی ماهیتابه تا تفت بخوره و طلایی بشه . تا اون طلایی میشه شما باید به تعداد افراد متقاضی تخم مرغ بردارید و در ظرفی بریزید و همه رو با همدیگه هم بزنید بزنید بزنید ... تا مطمئن بشین خوب هم خورده !
بعد به پیاز های تفت خورده ، زردچوبه و نمک و اینجور چیزا اضافی کنید .یکم که با زردچوبه تفت خورد بعد تخم مرغ ها رو بهش اضافه کنید .
بذارید بپزه قشنگ ... همش بزنید .
دیگه آماده س همین دیگه.
تا برنامه ی بعد خدا یار و نگهدارتون .
اومدم بگم من ورزشمو انجام دادم . جدّم اومد جلو چشمام .
الانم میخوام برم مسواک بزنم . بعدم گوشیمو میذارم روی حالت پرواز که وسوسه نشم برش دارم .
بعدشم اینکه تبخال زدم :| راه حلی ، کاری ، چیزی ، میزی بلدین بگین بهم ؟ این داره هی بزرگتر میشه احساس میکنم پروتز کردم . بعدم هی میخاره !
اگه مسلمونی و خون آریایی توی رگ هات جریان دارن بهم بگو چیکار کنم . همین دیگه .
تا دیداری دیگر بدرود .
پ ن : یادم باشه فردا بگم چه ماجرایی با مخملی داشتم