” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

158

امروز باید از کرمان حرکت کنیم بریم بم بخاطر عروسی پسر خاله.منم که هیچ کاری نکردم هنو :|| 

یکی منو بندازه تو حموم درم قفل کنه ! 

میشه !؟ 

دیشب آبجی اینا اومدن کرمون بعد امروز صب رفتن ! 

من تو هال خوابیده بودم .چقد مظلوم آخه ://

صبی با جیغای مخملی بیدار شدم ولی سنگر رو حفظ کردم و خوابیدم .بعدکه چشامو باز کردم دیدم عع رفتن که =(

الانم دست و صورت نَشُسته در خدمتم =))) 

157-تلگرام نویس شدم

آقااا =))) یه چیزی میگم به شرط اینکه فوش نخورم !

منم تلگرام نویس شدم (تُف تو عصر ارتباطات )

ولی ولی ! هنوزم وبلاگ نویس هستم . ینی اینجا قطعا مینویسم.

بعلههه بازدید برای عموم آزاد است ! 

تفکیک جنسیتی هم نداریم=)))

خلاااصه! اگه دلتون خواست جوین بشید اگرم نخواست جوین نشید!چون من الان یدونه ممبر دارم (اگه تا الان نرفته باشه) 

 ولی با وجود همون یدونه مینویسم  ، باهاش حرفم میزنم .. اصلا از رووو نمیرم ینی.همچنان سنگرو حفظ کردم =)))حالا بیشتر راجب یکدانه ممبرم میگم براتون =)))

برین اون گوشه وبلاگ نوشته دیگه .. قسمت بیو؟؟ ها؟

اره همون ! برید همونجا نوشته . خودم یادم نمیاد چه چرتو پرتی زدم اسم کانالو !


پی نوشت وسوسه انگیز: اگه نیایین ضرر کردین آ .. من یه عالمه خاطره خوابگاهی دارمآ ..میطلبه اونجا با استیکرای اونجا بنویسم.دیگه دیگههه

156

اگه بهم بگن برو اون درسو حذف کن اونو بردار بالا میارم ..

جدی میگم

156-همه چی حل شد

آقا نگم براتون که همون دیشبم تا دیدم سایت باز نمیشه یه جیغ زدم که مامانم میخواست بره دستشویی دیگه نرفت =)))

و همینجور که از ناراحتی همش تو فکر بودم مامانم گفت فردا میریم کرمان ‌. مام همون شب ساعتا ۱۱ راه افتادیم و ۱ رسیدیم شهر آبإ و اجدادیمون =)) صبم راه افتادیم به مقصد کرمون و زرتی رفتم دانشگاه با همون قیاقه داغون و با شال مشکی . 

اها اینم بگم. بچه ها ترم یک ، یه آقایی رو پیدا کردن که کلا هر مشکلی داشتن بهش میگفتن. منم تیری توی تاریکی زدم و شمارشو گرفتم . باور کنید هنوزم نمیدونم چیکاره س . ولی یه مرد نازنین و مهربونیه که نگو .. دونه دونه کاراتو راه میندازه بعد میره .همه کارامو راه انداخت ، راهنماییم کرد بعد اینقد محترم بود که توی راه پله هام ، سر هر پیچی میگفت بفرمایید بفرمایید =))) بعدش ساعتای پنج بعدازظهر اس داد گفت کارتون راه افتاد؟ اگه مشکلی داشتید بازم بهم بگید .میخواستم بهش زنگ بزنم اما میگفت شمارش در شبکه موجود نیست .نمیدونم چرا ..

باز اس دادم و طی یک طوماری ازش تشکر کردم.احتمالا فردا که برم دانشگاه برم حضوری تشکر کنم .

ینی هنوزم ازین ادمای درجه یک هست ؟ 

ولی در مقابلشم آدمای اشغالی مثه مسئول خوابگاهمونم هستش.بعله =)))

بله همونجور که میگفتین ناراحت نباش درست میشه ، درست شد و خداروشکر ..

ولی 

ولی 

اگه دانشگاه ملی قبول شدم میرم . درکِ شهریه و پول خوابگاهو اینا .


امشب قراره راه بیوفتیم بریم کرمان ‌تا فردا برم دانشگاه و وضعیتم مشخص شه چون رفتم توی سایت برای انتخاب واحد ولی زده بود بعلت وضعیت نامشخص ترم قبل نمیتونید انتخاب واحد کنید .دیگه اینکه حالم خیلی خرابه :) تموم کلاسا پر شده.

و بعدا کامنتاتونو تایید میکنم . الان حالم اصن خوب نیس.

اگه دعا کنید برام که چه بهتر :) 

مرسی خدافظ