” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

60-روانشناس روانی

همش دنبال تابستون بودم که تفریح کنم . بیا اینم تابستون .. 

روز تا غروب پای لپ تاپم !! نه ورزش نه نقاشی نه مطالعه . من داشتم زبان انگلیسی میخوندم نمیدونم چیشد که دیگه نخوندم .

به شدت با بحران های این چنینی رو به روام .بخاطر اینکه نمیدونم چجوری ساعات روزمو تنظیم کنم .در روز چندتا فیلم ببینم . چندتا پست بذارم وبلاگم . چجوری تایمم رو به بقیه کارا اختصاص بدم . چجوری انگیزه ایجاد کنم که از تک تک لحظه هام استفاده کنم .

گاهی وقتا دلم برای خودم میسوزه میگم بیچاره همش 20 سالته ! (آبان 21 سالم تکمیل میشه ) فعلا سنمو میگم 20

چند سال دیگه میگم عی وای تو 20 سالگی چه کارایی که میتونستم و نکردم .چه فرصت هایی رو از دست دادم .همین الانش دارم افسوس میخورم .به شدت احساس میکنم باید برم پیش یه روانشناس که یکی محکم بزنه تو گوشم بگه 20 سالگیت فقط یه بار تکرار میشه !

منم یکی محکم بزنم تو گوشش بگم خیلی وحشی شدی تازگیا ! چخه ، چخه ...

بعدشم در حالی که متهوع ( متحول ) شدم بیام خونه و برنامه ریزی کنم !

فحش دادن به اجداد روانشناسم بذارم تو صدر جدول ! و بعد به بقیه کارام بپردازم .. 

احساس میکنم بعضی وقتا زیادی دارم چرتو پرت میگم. شما نظری ندارین ؟

59-خواب های ثنا

یعنی یکی اینجا نیس به من بگه بچه برو بخواب ؟ نبود ؟ بعله مثل اینکه نیس .

چند شب پیش با دوستم فاطمه چت میکردم . خیلی چرتو پرت میگفتیمو میخندیدم .فاطمه عادت داره از چتامون اسکرین شات میگیره و میذاره استوری اینستاگرام . دیدم خیلی کار قشنگیه منم انجام دادم =))

بمن گفت فقط یه جوری اسکرین بگیری که محتوا رو به مخاطب برسونه .. منم هرکاری کردم نتونستم کمتر از 4 تا اسکرین بگیرم 

بهش گفتم هر چهارتا رو میذارم استوری تا همه با هویت کثیف ما آشنا بشن =)).البته جاهایی از چت رو که به ضرر خودم بود رو پاک کردم . میدونم خیلی خبیثم! یه جا فاطمه بمن یه حرفی زد منم بهش گفتم عمته !! 

وقتی اسکرین گرفتم این قسمتم توش بود . گذاشتمش استوری .وقتی نگاه کردم دیدم پسر عمم استوری رو دیده !

 خب میدونین وقتی من به دوستم گفتم عمته . پسر عمم فکر میکنه لابد دوستمم بمن میگه عمته !

واسه همین فهمیدم که ناراحت شده . البته بمن که چیزی نگفت . ولی وقتی شبش دیدم اومده تو خوابم فهمیدم واسه چیه

*

*

امشب که خوابیدم حتما سعی میکنم خوابامو به خاطر داشته باشم که صبح براتون تعریف کنم.اسم وبلاگم زین پس از کیک بادمجونی به ثنا و خواباش تغییر خواهد کرد.

بخوابم دیگه . شب بخیر

58-...

دلم میخواد خودمو بکوبم دوباره بسازم !


خسته شدم از این همه بی توجهی که نسبت به خودم دارم .

57-انیمیشن

تصور کنین یه خاله دارین که همش صبح ها میاد خونتون و شما با صدای دلنشین اون از خواب بیدار میشین .اونوقت میتونین سرتونو به نزدیک ترین دیوار بکوبین .بعد تصور کنین  خاله تون با دوتا فلش میاد . یکی پر انیمیشن و دیگری چندتا فیلم!! 

انیمیشن ها برای دخترش بود . رو هوا زدم رفتم ریختم توی لپ تاپ . فیلم هارم ریختم . هنوز ندیدمشون . کلی فیلم ریخته رو سرم

همیشه بریزه الهی .. برا همتون بریزه . موهبت ازین بیشتر ؟ حالا بازم سرتونو میکوبین به نزدیک ترین دیوار ؟

نه دیگه . بجاش میگین خاله بازم بیا . صبح ، وقت ، بی وقت .. بیا با فلش پُر بیا !!


56-گوگل

الان تو گوگل سرچ کردم : کیک بادمجانی ! عکس هایی اومد . فک میکنین چی دیدم ؟ بادمجون و پاستا !!! شکل کیک شده بود.

اسهال میشین طفلکا ! نکنین ..