” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

” جــــوانــــه “

ترک آرزو کردم ؛ رنج هستی آسان شد ...

62-لپ تاپم

چند روزی نبودم چون ترانس لپ تاپ سوخته بود.منم هرکاری کردم نتونستم با گوشی پست بذارم . خیلی حرف بود که بزنم اما دستم نمیرفت تایپ کنم . الان داره خندوانه نشون میده قراره از بین حسین و بهزاد و اون دختره یه نفر بره بالا . 

من از حسین شاهرخ نیا خوشم میاد . تواناییش بالاعه . بهزادم خوشم میاد . الان میگه کدومه !

خیلی دوست دارم حرف بزنم اما تمام حواسم روی تلوزیونه . 

راستی این قالب وب خوبه ؟ کیا قبلیه رو دیدن ؟ کدوم بهتره !


آرزو سوم شد (اخبار ثانیه به ثانیه )

حسین یا بهزاد ؟

خودتون ببینین دیه اَه ...!




61-cuiz of kings

مثلا تصور کنین من تو اتاقمم و سرم تو کار خودم گرمه !

مامانم از اتاقش با لحن جدی : ثنا بیا اینجا کارت دارم  ( البته منکه قیافشو نمیبینم اما حس میکنم این شکلی میشه )

خداشاهده گاهی وقتا قلبم میوفته تو پاچه م . تموم گناهان کرده و ناکرده م یادم میاد .

میرم تو اتاقش . میگم بله ؟

(فکر میکنین چیکارم داشته ؟)

گوشیشو میده دستم میگه علم و دانشه ! بیا با کمک هم بزنیم .. !!

اول تو دلم فوش میدم به سازنده این بازی . دوم به خودم فوش میدم که معرفیش کردم به مامانم ...

وقت ، بی وقت ، صبح ، ظهر ، شب .. مامانم گوشی به دست در حال بازیه !

ما نهار نداریم گاهی . تا این حد مامانم معتاد شده . حالا معتاد شدن مامانم به کنار . چرا منو سکته میدی اخه نَنِه!

اقا یه فکری بکنین. من که پاکش کردم خیلی وقته .

یکی یه راه حل بده ! ثواب داره..

*

*

بعدا نوشت : به مامانم میگیم این بازی که سودی نداره . میگه اطلاعاتم میره بالا . جالبیش اینه که علم و دانش و زبان انگلیسی با منه.

اطلاعات عمومی و جغرافیا با بابامه !

تکنولوژی با شوهر خواهرمه ...

خخخخخخ مذهبیم مال خودشه ! مامانم اینجوری اطلاعاتش میره بالا

البته بنده خدا بازنشسته شده.

 از بیکاری بازی میکنه .. امان از بیکاری !



60-روانشناس روانی

همش دنبال تابستون بودم که تفریح کنم . بیا اینم تابستون .. 

روز تا غروب پای لپ تاپم !! نه ورزش نه نقاشی نه مطالعه . من داشتم زبان انگلیسی میخوندم نمیدونم چیشد که دیگه نخوندم .

به شدت با بحران های این چنینی رو به روام .بخاطر اینکه نمیدونم چجوری ساعات روزمو تنظیم کنم .در روز چندتا فیلم ببینم . چندتا پست بذارم وبلاگم . چجوری تایمم رو به بقیه کارا اختصاص بدم . چجوری انگیزه ایجاد کنم که از تک تک لحظه هام استفاده کنم .

گاهی وقتا دلم برای خودم میسوزه میگم بیچاره همش 20 سالته ! (آبان 21 سالم تکمیل میشه ) فعلا سنمو میگم 20

چند سال دیگه میگم عی وای تو 20 سالگی چه کارایی که میتونستم و نکردم .چه فرصت هایی رو از دست دادم .همین الانش دارم افسوس میخورم .به شدت احساس میکنم باید برم پیش یه روانشناس که یکی محکم بزنه تو گوشم بگه 20 سالگیت فقط یه بار تکرار میشه !

منم یکی محکم بزنم تو گوشش بگم خیلی وحشی شدی تازگیا ! چخه ، چخه ...

بعدشم در حالی که متهوع ( متحول ) شدم بیام خونه و برنامه ریزی کنم !

فحش دادن به اجداد روانشناسم بذارم تو صدر جدول ! و بعد به بقیه کارام بپردازم .. 

احساس میکنم بعضی وقتا زیادی دارم چرتو پرت میگم. شما نظری ندارین ؟

59-خواب های ثنا

یعنی یکی اینجا نیس به من بگه بچه برو بخواب ؟ نبود ؟ بعله مثل اینکه نیس .

چند شب پیش با دوستم فاطمه چت میکردم . خیلی چرتو پرت میگفتیمو میخندیدم .فاطمه عادت داره از چتامون اسکرین شات میگیره و میذاره استوری اینستاگرام . دیدم خیلی کار قشنگیه منم انجام دادم =))

بمن گفت فقط یه جوری اسکرین بگیری که محتوا رو به مخاطب برسونه .. منم هرکاری کردم نتونستم کمتر از 4 تا اسکرین بگیرم 

بهش گفتم هر چهارتا رو میذارم استوری تا همه با هویت کثیف ما آشنا بشن =)).البته جاهایی از چت رو که به ضرر خودم بود رو پاک کردم . میدونم خیلی خبیثم! یه جا فاطمه بمن یه حرفی زد منم بهش گفتم عمته !! 

وقتی اسکرین گرفتم این قسمتم توش بود . گذاشتمش استوری .وقتی نگاه کردم دیدم پسر عمم استوری رو دیده !

 خب میدونین وقتی من به دوستم گفتم عمته . پسر عمم فکر میکنه لابد دوستمم بمن میگه عمته !

واسه همین فهمیدم که ناراحت شده . البته بمن که چیزی نگفت . ولی وقتی شبش دیدم اومده تو خوابم فهمیدم واسه چیه

*

*

امشب که خوابیدم حتما سعی میکنم خوابامو به خاطر داشته باشم که صبح براتون تعریف کنم.اسم وبلاگم زین پس از کیک بادمجونی به ثنا و خواباش تغییر خواهد کرد.

بخوابم دیگه . شب بخیر

58-...

دلم میخواد خودمو بکوبم دوباره بسازم !


خسته شدم از این همه بی توجهی که نسبت به خودم دارم .